مشارکت سرنوشتساز یهودیان در رهبری انقلاب بولشویکی یا انقلاب بزرگ سوسیالیستی اکتبر روند تاریخرا دگرگون کرد. این انقلاب در تاریخ 7/11/1917 یا 25/10/1917 (طبق تاریخ وقتامپراطوری روسیه) شکل گرفت، در آن زمان یک جناج چپگرای نسبتا کوچک در حزبسوسیالیست روسیه بر نهادها و ارگان های دولتی چنبره زد. این اقدام به رهبری 5شخصیت صورت گرفت که 3 تن از آنان یهودیان بودند که معروف ترین آنان تروتسکی بود،حال آنکه لنین یک یهودی خوانده شد، زیرا مادرش یهودی بود.
این اقدام در حالی صورت گرفت کهمیزان جمعیت یهودیان کم بود و در آن زمان از مرز 4 میلیون نفر در سراسر امپراطوریروسیه فراتر نمی رفت.
این مشارکت یک جنجال عظیم و مستمر درمحافل عربی و اسلامی در مورد اسطوره “نفوذ یهودیان در جهان” به بارآورد، حال آنکه جهانیان آن را یک توطئه بزرگ خواندند؛ توطئه ای که دانشورانصهیونیسم از پشت پرده آن را رهبری می کنند و از رهگذر آن روند تاریخ را به قبضهخود در می آورند، برخی دیگر آن را نتیجه طیبعی رشد و توسعه آنچه که به اصطلاح”کنشگری” در محافل جوانان اقلیت یهودی در روسیه خوانده می شود، خواندند.این اقلیت سعی در پیدا کردن هویت خود داشت که شاید فکر می کرد بتواند آن را در درمشارکت گسترده در این انقلاب بولشویکی بیابد و از آن به عنوان جایگزینی برای خانهقومی یهودیان استفاده کند و این چیزی است که “ونستون چرچیل” در سال 1920در مقاله ای با عنوان “صهیونیسم در برابر بولشویک: جنگ بر سر روح ملتیهود” به آن اشاره کرده بود.
میان این دیدگاه و آن دیدگاه، تفاوتهای زیادی وجود دارد، به احتمال قوی واقعیت در یک نقطه میانی نهفته باشد. امکاندارد گزافه گویی و غلو در برآورد میزان امکانات و پتانسیل های جماعت های یهودی درجهان به مرز یک افسانه برسد و این امر یک مساله شناخته در محافل مردمی به شمار میرود؛ گاهی این امر ابزار ساده درماندگان و افراد بیکار باشد، با این شعار که ما باآنان چه کار کنیم آنان یک طرف قدرتمند در حاکمیت به شمار می رود. (ما امروز توانرویارویی با جالوت و سربازانش را نداریم.) یهودیان جهان در حال حاضر هم آوا وهماهنگ نیستند، بلکه آنان چند دسته شده اند، با هم اختلاف نظر دارند، با این حالآنان در مراکز تصمیم سازی در پایتخت های تاثیرگذار از نفود بسیار بالاییبرخوردارند.
تاریخ همواره به کارگیری یهودیان ازتاثیرگذاریشان را بازگو می کند. همان زمانی که می دانستند انگلیس به تاثیرگذارییهودیان آمریکا بر روی دولت این کشور به منظور همراهی با لندن در جنگ نیاز دارد،این کشور را مجبور به اعطای وعده بالفور کردند، اما امروز قدرت و تاثیرگذاری لابیحامی اسرائیل در آمریکا کاملا مشهود است.
باید اشاره کرد که اسرائیل از افسانهنفوذش سوء استفاده های زیادی کرده است، بلکه همواره تلاش کرده است این دیدگاه رابه شیوه های مختلفی نشر و ترویج دهد و از این امر برای تقویت و افزایش تاثیر ونفوذ خود استفاده کند و در عمل هم توانسته است بسیاری از شخصیت های آمریکایی بلندپرواز و تاثیرگذار را متقاعد کند که تداوم ارتقای جایگاهشان و رتبه هایشان مشروط بهحمایت و تایید آنها توسط یهودیان است و این امر این شخصیت ها را مجبور به پذیرشخواسته های لابی یهودی؛ به ویژه در زمینه سیاست خارجی آمریکا وا می دارد و این درحالی است که رقبای آمریکایی چندان توجهی به این مساله ندارند. علاوه بر این، لابییهودی به راحتی توانسته است برخی عرب ها را متقاعد کند که منافع تنگ نظرانه آنهاتا حد زیادی به تاثیرگذاری و نفوذ این لابی در مراجع تصمیم گیری آمریکا ارتباطدارد.
اسرائیل و لابی حامی آن در آمریکا درزمینه سیاست قدرت نوظهوری نیستند و از قدرت خارق العاده ای هم برخوردار نیستند،بلکه در انجام کار خود مهارت کافی دارند و به خوبی می دانند چطور با منافع باتصمیم سازان واشنگتن و دیگر پایتخت های جهان بازی کنند. اگر یک رقیب برای آنانپیدا شود و بتواند به نحو احسن در این چارچوب عمل کند در آن صورت می تواند موفقیتهای زیادی را رقم بزند.
همچنین امکان مقابله با طرح ها و اهداف اسرائیلو لابی حامی آن در آمریکا وجود دارد؛ همان طوری که این امر به صورت مثال در مورد تلاش نافرجام اقلیم کردستان عراق برایکسب استقلال روی داد. در این ماجرا، اسرائیل و لابی حامی آن تلاش کرد تا دولتآمریکا را به اتخاذ موضعی قاطعانه تر و حمایت آمیز وادارد، اما این تلاش های آنها بهخاطر وجود یک رقیب به شکست انجامید و برخی کشورهای عربی و اسلامی مهم از جملهترکیه و ایران و عراق با اتخاذ موضع یکپارچه تلاش های اسرائیل را به شکست کشاندندو این امکان وجود دارد که این مساله در مورد برخی مسائل عربی و اسلامی دیگر همتکرار شود.
به هر حال، نفوذ یهودیان یا به شکلدقیق تر نفوذ صهیونیسم در جهان تابع قوانین بازی سیاسی مبتنی بر مصالح است که نفوذو قدرت آن را تحمیل می کند، نه مبتنی بر قوانین توطئه بی حد و حصر.
