پنج شنبه 01/می/2025

نکات مثبت و منفی بیانیه شورای مرکزی فلسطین

شنبه 3-نوامبر-2018

شورای مرکزی فلسطین که اخیرا در شهر رام الله تشکیل جلسه داد، مشروعیت لازم را ندارد؛ چرا که نماینده تمامی فلسطینیان نیست و حتی می توان گفت که نماینده بخش کوچکی از این ملت هم نیست و بهترین دلیل برای اثبات این مدعا، این است که گروه هایی مانند جبهه خلق، جبهه دموکراتیک و کمیته ابتکار ملی فلسطین آنرا تحریم کرده بودند. از سوی دیگر، درست است که این شورا رویکرد جدایی طلبانه در پیش گرفته است، اما در بیانیه پایانی نشست اخیر آن نقطه روشن های مهمی دیده می شود؛ البته به شرطی که به مرحله اجرا و عمل برسند. در عین حال، در این بیانیه نکات منفی هم مانند تداوم دعوت به صلح و سازش با رژیم صهیونیستی، به حالت تعلیق درآوردن مساله به رسمیت شناختن این رژیم و مشروط کردن آن به مساله “به رسمیت شناختن کشور فلسطین” و یا تداوم حمایت از طرح بدنام صلح عربی که نتایج نامطلوبی هم داشت، دیده می شود.

مطالب زیادی در انتقاد از سیاست های محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین؛ از جمله موضع وی در قبال تداوم شکاف داخلی و عدم تحقق آشتی ملی بیان شده است. عباس نمی خواهد این واقعیت را قبول کند که مانع اصلی تحقق آشتی ملی، اصرار وی بر سیطره تشکیلات خودگردان بر سلاح مقاومت و تونل های مقاومتی و در مرحله بعد، مهار فضای مقاومتی و انقلابی حاکم بر باریکه غزه و تغییر آن به وضعیت شبیه اوضاع فاجعه بار کرانه باختری است که دست سرویس های امنیتی را برای همکاری امنیتی با رژیم صهیونیستی و شهرک نشینان صهیونیست در زمینه تعقیب مبارزان مقاومت و مقابله با انتفاضه باز گذاشته است و به جای آن، تلاش می کند جنبش حماس را در قبال این وضعیت مسئول بداند.  

از جمله نکات منفی دیگر این بیانیه این است که در برخی بندها تا حد زیادی از سیاست های محمود عباس در ارتباط با راهبردی مقابله با دشمن صهیونیستی که همچنان به قدرت های بزرگ (آمریکا، شورای امنیت و کنفرانس های بین المللی) چشم امید دوخته است، حمایت کرده است و این در حالی است که این سیاست ها در طول دوره ریاست محمود عباس بر تشکیلات رام الله، با گسترش شهرک سازی در کرانه باختری و قدس، تاخت و تاز نظامیان صهیونیست در شهرها و روستاهای کرانه باختری و قدس و بازداشت و کشتار مبارزان مقاومت و تخریب منازل شهدا همراه بوده اند.

اما از سوی دیگر، در بیانیه شورای مرکزی؛ با وجود عدم مشروعیت آن، تصمیمات مثبتی هم اتخاذ شده است؛ البته به شرطی که به مرحله عمل برسند و همان طوری که درباره تصمیمات قبلی اتفاق افتاد، تشکیلات خودگردان و رئیس آن، این تصمیمات را در ققسه ها نگه ندارند. اولین مورد از این تصمیمات مثبت مربوط به مساله “توقف همکاری های امنیتی” در اشکال مختلف است که قبلا هم صادر شده بود و بر روی قفسه ها خاک می خورد. بنابرین، بهتر است مثبت بودن این تصمیم این بار به شرط اجرایی شدن گره زده شود و بر روی این شرط تاکید شود.

اما تصمیم مثبت دوم و مهم شورای مرکزی، موضع گیری در قبال معامله قرن و تداوم قطع روابط با آمریکاست؛ به طوری که تاکید شده است که واشنگتن شریک دولت نتانیاهو و بخشی از مشکل است. در واقع، این تصمیم عملا به مرحله اجرا درآمده است، اما باید بر لزوم عدم عقب نشینی یا دور زدن آن تاکید شود. علاوه بر این، باید به اجرای توافقنامه اقتصادی پاریس هم که همچنان در حال اجراست، پایان داده شود.

البته در عین حالی که به این بیانیه نگاه مثبتی داریم، این مساله را نیز نباید از یاد ببریم که «مرحله انتقالی هنوز تمام نشده است» و این در حالی است که 25 سال از عمر این مرحله می گذرد. بر اساس توافق فاجعه بار اسلو، مرحله انتقالی نباید بیش از 5 سال به درازا می کشید، اما اکنون 25 سال از عمر آن می گذرد.

وقتی پس از گذشت 25 سال از آن زمان، شورای مرکزی محمود عباس را مامور تشکیل مجدد دبیرخانه قدس و محاکمه عوامل فروش املاک و مستغلات قدس می کند، این چه معنایی دارد؟ آیا می توان قبول کرد که قدس مساله خطرناکی مانند فروش املاک در این شهر طی 25 سال گذشته از عمر توافقنامه اسلو را فراموش کند و تنها بر کشف این مساله طی یک ماه گذشته؛ آن هم پس از آنکه کارد به استخوان رسیده است، تمرکز کند.

در واقع، شورای مرکزی تصمیمات متعددی اتخاذ کرده است که باید نگاه مثبتی نسبت به آنها داشته باشیم، اما واقعیت این است که برای اتخاذ چنین تصمیماتی دیگر دیر شده است. با این وجود، اتخاذ دیر هنگام این تصمیمات، بهتر از نگرفتن چنین تصمیماتی است.

اما نکته منفی اساسی در این بیانیه، این است که مجازات های تشکیلات خودگردان فلسطین علیه 2 میلیون فلسطینی ساکن باریکه غزه را محکوم نکرد؛ هر چند که باید به این مساله نیز اشاره کرد که شورای مرکزی اشتباهی مانند انحلال پارلمان فلسطین را که شورای انقلابی جنبش فتح خواستار شده بود، مرتکب نشد و اشاره ای هم به لزوم تشدید مجازات ها علیه غزه نکرد.

آنچه ما اینجا می خواهیم خود انگور است و نه کشتن نگهبان تاکستان. ما خواستار توقف این دشمنی آشکار علیه جنبش حماس و علیه تمامی فلسطینیان مخالف سیاست های رئیس تشکیلات خودگردان و یا کسانی هستیم که با سیاست های وی علیه حماس و باریکه غزه همراهی نمی کنند. اما چطور می توان اعلام قطع روابط با آمریکا و تعلیق به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و مهمتر از آنها؛ توقف همکاری های امنیتی در اشکال مختلف و همزمان با آنها؛ آغاز جنگ دیگر در جبهه داخلی را باور کرد.

 این نکات مثبت، مستلزم اجرای آشتی ملی؛ نه میان رئیس تشکیلات خودگردان و جنبش حماس، بلکه میان وی و حماس، جهاد، جبهه خلق، جبهه دموکراتیک و اکثریت ملت فلسطین است که می تواند زمینه ساز تحقق وحدت ملی به منظور حمایت از مقاومت، تظاهرات بزرگ حق بازگشت در نوار غزه، لغو محاصره این منطقه، شکل گیری انتفاضه مردمی فراگیر در قدس و کرانه باختری به منظور اخراج اشغالگران از آن، برچیدن بی قید و شرط شهرک های صهیونیستی و آزادی اسرای فلسطینی شود و پس از آن می تواند هر اقدامی اتخاذ کرد. پس از آنکه قدس و کرانه باختری هم مانند باریکه غزه تحت کنترل ما درآید، دیگر اختلاف نظر و دو دستگی هیچ اشکالی ندارد و می توانیم اختلاف نظرها درباره آزاد سازی کامل اراضی فلسطینی و تشکیل کشور کوچک در کرانه باختری و نوار غزه و هر پروژه دیگر را تحمل کنیم.

تمرکز بر روی دو هدف اخراج اشغالگران و برچیدن شهرک های صهیونیست نشین، تصمیم قوی و قدرتمندانه ای است؛ چرا که هیچ کشوری در جهان نمی تواند در مشروعیت این دو هدف بحث کند. اشغالگری رژیم صهیونیستی از نظر همه جهانیان غیر قانونی است و شهرک سازی هم علاوه بر غیر قانونی بودن، یک جنایت جنگی به شمار می رود. این دو هدف نه قابل مذاکره و نه سازش پذیر هستند و آنچه نیاز دارند، یک انتفاضه مردمی فراگیر مسالمت آمیز است که اراده قوی و محکمی پشت آن باشد؛ چرا که اوضاع جهان عرب و منطقه و حتی جامعه بین المللی و افکار عمومی جهانیان؛ همانند جهان اسلام و عرب، تحمل وقوع درگیری های مردمی میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی در قالب انتفاضه طولانی مدت (شاید یک ساله) را که منجر به تعطیل شدن اوضاع در منطقه شود، ندارد و در این صورت، نتانیاهو حتی از سوی طرف هایی که برای عادی سازی با رژیم صهیونیستی له له می زنند، تحت فشار قرار خواهد گرفت؛ چه برسد به کشورها و افکار عمومی جهانیان.

ما الان در موضع قدرت قرار داریم و موازنه قدرت به نفع ماست و درگیری های 6 ماه گذشته در باریکه غزه، انتفاضه قدس علیه گیت های الکترونیک در دروازه های مسجد الاقصی، درگیری ها در خان الاحمر و واکنش ها به مساله قتل جمال قاشقچی و نتایج آن مصادیق بارز قرار گرفتن ما در موضع قدرت است.

اتفاقا، شاید این آخرین فرصت محمود عباس بوده باشد…

لینک کوتاه:

کپی شد