پنج شنبه 01/می/2025

نگاهی تحلیلی و موشکافانه به ابعاد مختلف حملات موشکی مقاومت

جمعه 28-مارس-2008

هرگز قصد ندارم در این مقاله از حق ملت های تحت اشغال در استفاده از تمامی راه های ممکن برای مقابله با اشغالگران صحبت کنم و یا از قوانین و منشورهایی بگویم که بر این حق تاکید می کنند.

ضمنا تصمیم هم ندارم که به گذشته باز گردم و برای خوانندگان ثابت کنم که پیش از تشکیل نهادهای بین المللی که از سیاست یک بام و دو هوا استفاده می کنند و جلاد و قربانی را در یک کفه ترازو قرار می دهند و میان کسی که کرامت انسان ها را زیر پا می گذارد با کسی از خود و خانواده اش دفاع می کند، تفاوتی قائل نیستند ؛ در اصول و آرمان های ملی و همچنین دین و آیین ما مقاومت حق مشروع ملت های مسلمان شناخته شده است. 

یکی از مسائلی که بیدادگری آنچه به نام جامعه بین الملل شناخته می شود، را هر چه هویداتر می سازد اظهارات اخیر بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد است که در آن جنایت اشغالگران قدس در نوار غزه و مقاومت مردم فلسطین در این منطقه را برابر می داند و متاسفانه وزیر امور خارجه مصر نیز اظهاراتی همسو با این مقام بین المللی را عنوان می دارد و خواستار آتش بس فوری می شود.

بر کسی پوشیده نیست که ابومازن همسو با اظهارات بان کی مون سخن می گوید ؛ ولی این بدان خاطر نیست که دبیر کل سازمان ملل چنین حرفی زده است، بلکه دلیل اصلی مخالفت مطلق تیم ریاست تشکیلات خودگردان با فرهنگ مقاومت می باشد. برای آنکه مسئله روشن تر شود باید بگویم که در نگاه ابومازن و دار و دسته اش هر نوع مقاومتی محکوم است، حتی اگر یک راهپیمایی آرام مردمی علیه هولوکاستی باشد که اشغالگران قدس در اوایل ماه مارس در نوار غزه به راه انداختند و همان طور که می دانید مشابه چنین راهپیمایی هایی در نقاط مختلف کرانه باختری رخ داد و وابستگان به سازمان اطلاعات رژیم صهیونیستی که امروز در قالب نهاد حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان سازمان دهی شده اند، به سرکوب تظاهر کنندگان پرداختند.

به نظر بنده، مادامی که جامعه بین الملل در توصیف مقاومت و موشک هایی که تنها ابزار فلسطینیان در مقابله با اشغالگران قدس است، مبالغه می ورزد مقاومت به یک پیروزی بزرگ دست یافته و موفق به برقراری ـ ولو نسبی ـ توازن وحشت شده است، آن هم در مقابل دشمنی که عظیم ترین زرادخانه های تولید سلاح را در اختیار دارد.

با توجه به مطالب فوق، تصمیم داریم در مورد موشک هایی صحبت کنیم که از ساخت و ترکیب ساده ای برخوردارند ؛ ولی به اعتقاد دشمن صهیونیستی در بلند مدت یک خطر استراتژیک برای “اسرائیل” به شمار می رود و اراده ای که موفق به پیشرفته سازی ابزار مقاومت شد و آن را از مرحله استفاده از سنگ خالی به مراحل بعدی یعنی استفاده از چاقو، کلت های کمری، اسلحه، بمب و موشک کشاند ـ به اعتقاد هر عاقلی ـ کار بسیار بزرگی را انجام داده است و این اقدام حکم یک تحول عظیم و سترگ را دارد زیرا در محدوده جغرافیایی بسیار کوچکی انجام شده که به سان یک زندان است و از طرف غرب توسط دریا، از شمال و شرق توسط دشمن صهیونیستی و از جنوب نیز توسط مصر محاصره شده است. 

بررسی تاریخ گذشته یهود و همچون مطالعه گذرای بافت، ترکیب و مولفه های فرهنگی جامعه صهیونیستی باعث می شود تا به خوبی ابعاد اهمیت موشک های مقاومت و همچنین میزان تاثیر استراتژیک آن بر رژیم صهیونیستی را درک کنیم و به این نتیجه برسیم که موشک به نماد مقاومت و مبارزه با دشمن مبدل شده است ؛ البته این اعتقاد نه بدان خاطر است که ما ـ به عنوان ملتی عاشق جهاد و مقاومت ـ با شنیدن صدای موشک سرمست شویم و صدایش به ما احساس عزت و افتخار می دهد ؛ بلکه به خاطر اینکه دشمن صهیونیستی برای مقابله با آن از ماشین نظامی خود استفاده کرد و تمامی استان های نوار غزه را هدف حملات خود قرار داد، رهبران و مبارزان فلسطینی را ترور کرد، منازل شهروندان بی پناه را ویران ساخت و به آتش کشید ؛ ولی موفق نشد که به روند حملات موشکی خاتمه دهد.

از سال 2005 یعنی از آغاز عملیات “روزهای خشم” و تا زمان اجرای عملیات “تصفیه حساب” در سال 2008 همچنان خیل موشک ها است که به سمت اسدوروت سرازیر می شود، آن هم در وضعیتی که نوار غزه در حلقه ای از تانک ها محاصره شده است.

مثلی است که می گوید “واقعیت (پیروزی) آن چیزی است که دشمن به آن اعتراف کند” و پیرو همین قاعده باید عرض کنم که محافل دولتی و همچنین جامعه صهیونیستی بر این نکته صحه گذارده اند که موشک های مقاومت هرگز بی اثر و بی فایده نیست ؛ بلکه یک تهدید استراتژیک به شمار می رود.

شاید خیلی از افراد در ابتدا وقتی رهبران مقاومت در توصیف موشک های دست سازشان آن را یک تهدید استراتژیک برای موجودیت رژیم صهیونیستی در بلند مدت می دانستند، قهقهه خنده سر می دادند، ولی امروز وضعیت به گونه ای است که دشمن اعتراف می کند حرفی که رهبران و فرماندهان مقاومت در زمان شلیک اولین موشک قسام زیر نظر فرمانده کل شاخه نظامی حماس یعنی صلاح الشحاده (رحمه الله) زدند، درست بوده است.

اشغالگران قدس بعد از تمامی تلاش هایی که برای متوقف کردن حملات موشکی انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که چنین کاری امکان پذیر نیست تا جایی که ایهود اولمرت بارها در اظهارات خود گفت: “هیچ راهکاری برای متوقف ساختن حملات موشکی گروه های فلسطینی وجود ندارد.” امروز کار به جایی رسیده است که شمار زیادی از مسئولان صهیونیستی خواستار گفتگو با حماس که اختیار بازی را به دست گرفته است، شده اند و دولت عبری را از مذاکره بیهوده با تشکیلات خودگردان بر حذر می دارند.

درخواست ها برای مذاکره با حماس که هر روز بر تعداد آن افزوده می شود، تنها به منظور حفظ امنیت رژیم صهیونیستی است که به نظر می رسد ابومازن از عهده آن بر نمی آید، ابومازنی که به صورت یک جانبه بند اول نقشه راه که مربوط به تامین امنیت رژیم اشغالگر قدس است، را به مرحله اجرا درمی آورد.

همان طور که همه مطلعند امنیت و سپس امنیت تنها چیزی است که رژیم صهیونیستی در پی آن می گردد و اگر ابومازن در تحقق این خواسته اشغالگران موفق عمل نکند، هیچ چیزی را در جریان مذاکرات از طرف مقابل دریافت نخواهد کرد و صد البته که او در تحقق این هدف (تامین امنیت اسرائیل) موفق نخواهد شد زیرا ملت فلسطین گوش به فرمان او نیستند و هرگز با میلیاردها دلار کمک های مالی اروپا و آمریکا فریب نمی خورند. 

جنگ سی و سه روزه و همچنین جنگ مستمری که تا این لحظه میان اشغالگران و مبارزان فلسطینی در نوار غزه در جریان است، نشان داد که رژیم اشغالگر قدس که وحشت از آن تمام وجود حکام عرب را در بر گرفته است، از خانه عنکبوت هم ضعیف تر است و سیاست هایش را نیز جامعه صهیونیستی تعیین می کند، جامعه ای که هرگز تاب مقاومت و پایداری را ندارد ؛ چرا که بنیان های موجودیت آن ضعیف است. جامعه صهیونیستی اگر احساس کند که امنیتش در خطر است، راهی دیگر کشورها می شود و این همان چیزی است که دولت عبری از آن هراس دارد.

نظامیان رژیم صهیونیستی با به راه انداختن وحشیانه ترین کشتارها می خواهند این پیام را به ملت فلسطین ابلاغ کنند که حملات موشکی باید متوقف شود و حماس که اصلی ترین عامل این حملات است، باید از بین برود تا جایی که اولمرت پیش از شکسته شدن گذرگاه مرزی رفح گفته بود ساکنان غزه تا زمانی که حملات موشکی به “اسرائیل” ادامه داشته باشد، رنگ یک زندگی عادی را نخواهند دید ؛ البته نتایج این محاصره خلاف تصور اولمرت بود.  

هر کس که سیاست های رژیم صهیونیستی در مقابله با حملات موشکی مقاومت را بررسی کند، به این نتیجه می رسد که این رژیم در سر درگمی آشکاری به سر می برد تا جایی که توقف حملات موشکی در راس تمامی اهداف صهیونیست ها قرار گرفته است و نهادهای سیاسی و نظامی صهیونیستی مبالغ هنگفتی را برای یافتن راهکاری جهت دست یابی به این هدف صرف می کنند و علاوه بر آن، موسسات مطالعات سیاسی و راهبردی صهیونیستی در داخل و خارج “اسرائیل” ده ها نشست و کنفرانس برای یافتن راه حل مناسب جهت متوقف ساختن حملات موشکی مقاومت برگزار می کنند تا اینکه سیاست های استعمارگرایانه رژیم صهیونیستی با شکست مواجه نشود ؛ ولی راهکارهایی که تا این لحظه ارائه شده، تنها باعث افزایش برد و تاثیر موشک ها شده است.

در تحقیقی که توسط مرکز پژوهش ها و مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی انجام و با عنوان “دفاع از جبهه داخلی در مناطق نزدیک به نوار غزه: نگاهی به گزینه های موجود” منتشر گشته، به خطرات روانی ناشی از حملات موشکی گروه های مقاومت اشاره شده و آمده است: «حملات موشکی در طول سال های متمادی می تواند باعث ایجاد یک فشار روانی دائمی و همیشگی بر ساکنان مناطق همجوار نوار غزه شود ؛ به دیگر سخن، شهرک نشینان ساکن این منطقه در حالتی از نگرانی و وحشت به سر خواهند برد و هر لحظه منتظر فرود آمدن یک موشک جدید هستند که این امر آنها را وا می دارد که همیشه به دنبال بقا در مناطق امن و مورد حمایت باشند ؛ ضمن آنکه رابطه آنها با ساکنان دیگر مجتمع های شهرک نشینی نیز قطع می شود، زیرا افراد مذکور (ساکنان دیگر شهرک ها) از ورود به شهرک هایی که در دایره تهدید موشک های فلسطینی قرار دارند، می پرهیزند و در نهایت فشارهای روانی ساکنان مجتمع های شهرک نشینی که در معرض حملات موشکی قرار دارند، را وا می دارد که شیوه برخورد و رفتارشان را تغییر دهند.»

اگز میزان خطراتی که موشک های گروه های مقاومت دارند را با میزان فشارهای روانی ناشی از وجود این خطر مستمر (حملات موشکی) مقایسه کنیم، در می یابیم که خطر واقعی این موشک ها برای مجتمع های شهرک نشینی مجاور نوار غزه از ناحیه تعداد کشته و زخمی نیست ؛ بلکه به خاطر فشارهای مستمر روانی است که برای شهرک نشینان به دنبال دارد و عمیقا بافت اجتماعی رژیم صهیونیستی را تحت تاثیر خود قرار می دهد.

در ادامه تحقیق مرکز مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی در خصوص راه های مقابله با حملات موشکی مقاومت آمده است: «عملا در دو سال گذشته پروژه ای برای حمایت از موسسات آموزشی در شهرک ها و مناطق همجوار نوار غزه آغاز شده است ؛ ولی در اسدوروت صدها خانه مسکونی وجود دارد که تاریخ ساخت آن به دهه هفتاد و هشتاد باز می گردد و نیاز به اتاق های امنیت (پناهگاه های خانگی) دارد و با فرا رسیدن ژانویه 2008، دولت اولمرت تصمیم دارد که 50 میلیون شیکل را برای تقویت ضریب امنیتی منازل اسرائیلی های ساکن مناطق همجوار نوار غزه اختصاص دهد. از سوی دیگر، تلاش هایی همسو با طرح افزایش ضریب امنیتی در حال اجرا است که مربوط به پیشرفته سازی سامانه ای است که می تواند موشک ها را پیش از اصابت به زمین نابود کند. در تاریخ 23/12/2007 نیز شورای امور سیاسی ـ امنیتی اسرائیل موسوم به Political-Security Cabinet تصمیم گرفت که 800 میلیون شیکل را برای ایجاد سامانه دفاع ضد موشکی “چتر آهنین” ( Iron Cap system ) هزینه کند. این سامانه برای مقابله با موشک های کوتاه برد به کار می رود.»

به هر حال، رژیم صهیونیستی در خصوص مقابله با خطر حملات موشکی دو استراتژی را پیش گرفته است:

1 ـ حمایت و مقابله با حملات موشکی: از طریق ایجاد وحشت در میان فلسطینی ها و نابودی افراد و سازمان هایی که مسئولیت حملات موشکی را بر عهده دارند و همچنین راه اندازی سیستم شکار موشک.

2 ـ کاهش زیان های ناشی از حملات موشکی تا پایین ترین حد ممکن: از طریق اعلام خطر به ساکنان شهرک های صهیونیست نشین و همچنین افزایش ضریب امنیتی ساختمان ها.

 

در مورد استراتژی شماره یک باید بگویم که این گزینه به معنای واقعی شکست خورده است و حملات مکرر رژیم صهیونیستی و کشتار شهروندان فلسطینی هیچ فایده ای برای این رژیم نداشته است. تل آویو نیز به خوبی درک می کند که ایجاد وحشت در میان فلسطینی ها یک سیاست شکست خورده است و نتایجی معکوس به دنبال دارد.

به گفته روزنامه فایننشال تایمز، سیاست جنگ با حماس و منزوی ساختن آن و همچنین تحریک ملت فلسطین علیه این جنبش که با هدف حمایت از نورچشمی های اسرائیل صورت می پذیرد، تا کنون نتایجی بر خلاف انتظار داشته و باعث افزایش محبوبیت ملی حماس شده است.

این روزنامه تاکید کرد: “اسرائیل رابطه تمام جهان را با غزه قطع کرد و حتی باعث نابودی اقتصاد این منطقه شد ؛ ولی اینها همه باعث شد تا جنبش حماس به محبوب ترین گروه سیاسی در نوار غزه مبدل شود، البته این افزایش محبوبیت تنها محدود به نوار غزه نیست بلکه کرانه باختری را نیز در بر می گیرد. ضمنا با وجود اقدامات سرکوبگرانه ای که ارتش اسرائیل در نوار غزه انجام می دهد، باز هم این منطقه تحت کنترل کامل حماس است.” 

فایننشال تایمز به نقل از پرفسور مخیمر ابوسعده، استاد علوم سیاسی دانشگاه الازهر غزه نوشت: “حماس از محاصره پیروز بیرون آمد و در طول نه ماه حاکمیت بر نوار غزه از نظر تعداد اعضا و همچنین تجهیزات قوی تر شده است.”

این روزنامه انگلیسی همچنین به نقل از پرفسور علی جرباوی، استاد علوم سیاسی دانشگاه بیرزت نوشت: “تدابیری که صهیونیست ها اندیشیده بودند، تنها باعث افزایش حمایت فلسطینی ها از حماس شد که امروز به خاطر موضعش در قبال ماشین جنگی صهیونیسم تعجب همگان را برانگیخته است.”          

با توجه به مطالب درج شده در روزنامه فایننشال تایمز به این نتیجه می رسیم که مسئله پیروزی و افزایش محبوبیت حماس، محاصره و حملات موشکی به شهرک های صهیونیست نشین مسائلی مرتبط و در پیوند با هم هستند ؛ زیرا حماس یک جنبش مبارز است و وارد انتخابات شده است تا علاوه بر مشروعیت جهادی و ملی، مشروعیت قانونی را نیز به پرونده خود اضافه کند.

در خصوص استراتژی دوم رژیم صهیونیستی که مبتنی بر کاهش خسارت های وارده است، باید بگویم که وحشت بی سابقه ای تمام وجود صهیونیست ها را فرا گرفته است و بحث داغ مراکز تصمیم گیری رژیم صهیونیستی یافتن مکانیزمی برای کاهش خسارت های وارده ناشی از حملات موشکی گروه های مقاومت است ؛ البته این نکته را نباید از یاد برد که واژه زیان ها و خسارت ها، این تفکر را در ذهن مجسم می کند که کشتاری در کار است ولی این مسئله کاملا اشتباه می باشد ؛ زیرا تعداد صهیونیست هایی که در نتیجه حملات موشکی کشته می شوند، بسیار اندک است. البته نباید جامعه ترسو و بزدل صهیونیستی را با جامعه فلسطین مقایسه کرد.

عقب نشینی رژیم صهیونیستی از سیاست ایجاد وحشت و انحصار تلاش ها به کاستن میزان زیان ها و ضررهای ناشی از حملات موشکی یک پیام مهم برای آن کسانی دارد که می گفتند: «این موشک ها بی فایده هستند و حکم یک کاریکاتور را دارند.»

اشغالگران قدس به خوبی می دانند که هر گونه پیشرفت در شکل مبارزه و مقاومت ـ هر چقدر هم که ساده و ابتدایی باشد ـ خطری بزرگ برای موجودیت رژیم پلیدشان می باشد. 

امروز این حق ماست که بپرسیم آیا موشک های فلسطینی موفق به ایجاد توازن وحشت نشده اند؟ آیا نه اینکه صهیونیست ها را از نعمت امنیت محروم ساخته اند، امنیتی را که ده ها سال است از ملت فلسطین گرفته اند؟ آیا این موشک های گروه های مقاومت نبودند که پرده از ضعف جامعه صهیونیستی برداشتند؟ آیا این موشک های مقاومت نبودند که چالشی جدی را برای اشغالگران ایجاد کردند و پیروزی را در میادین مختلف به نفع ملت فلسطین رقم زدند؟ آیا همین موشک های ابتدایی نبودند که امید آغازینی برای پیشرفت هر چه بیشتر سلاح مقاومت به شمار می روند؟

پاسخ به پرسش های فوق را نباید از جناب ابومازن، فیاض و افرادی همچون عبدربه یا نبیل عمر بخواهید ؛ بلکه جواب ها را باید از اولمرت و باراک درخواست کنید تا اهمیت حملات موشکی را به درستی درک کنید.

آیا این حق ما نیست که بپرسیم: باید در کدام جهت حرکت کرد. آیا بهتر است که در جهت ایجاد توازن وحشت با دشمن صهیونیستی حرکت کرده و کاری کنیم که دشمن به منظور حمایت از جبهه داخلی خود خواستار آتش بس شود یا آنکه با دشمن مذاکره نموده و به او اجازه دهیم که به جنگ با ملت ما برخیزد و خونش را بر زمین بریزد و هدیه اش برای مردم فلسطین افزایش شمار ایست های بازرسی، تشدید روند شهرک سازی، اهانت، تهدید به توقف مذاکرات با تشکیلات خودگردان و همچنین قطع اموال سیاسی به قصد باج خواهی باشد؟

به طور خلاصه باید گفت هر کدام از سازش طلبان که در پی کسب اندکی عزت در میان مردم فلسطین هستند، فقط سکوت اختیار کنند. هر کس هم که می خواهد محبوبیت ملی اش افزایش یابد، ولو به دروغ در راستای مخالفت با آمریکا و رژیم صهیونیستی گام بردارد نه آنکه دست و روی دشمنان را ببوسد. ضمنا هر کس که حامی مقاومت ابتکارآفرین ملی در فلسطین است، مصداق این آیه شریفه خواهد بود که می گوید {ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلا يَطَأُونَ مَوْطِئاً يُغِيظُ الْكُفَّارَ وَلا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ} و صد البته که تاریخ نام چنین فردی را جاودان خواهد ساخت.

لینک کوتاه:

کپی شد