شنبه 10/می/2025

نیاز شدید آمریکا به تداوم مذاکرات فلسطینی ـ صهیونیستی

یکشنبه 7-مارس-2010

  مذاکرات اساسا وسیله ای جهت دست یابی به هدف است ؛ ولی در نگاه ایالات متحده و دولت اوباما، مذاکرات در ذات خود یک هدف به شمار می رود.

هدف از انجام مذاکره در نگاه فلسطینیان و به تبع آن عرب ها اجرای مصوبات سازمان ملل متحد در خصوص ضرورت عقب نشینی رژیم اشغالگر قدس از اراضی اشغالی 1967 و به دنبال آن تشکیل کشور مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و همچنین بازگشت آوارگان به سرزمین شان و پرداخت غرامت به آنها است ؛ ولی واشنگتن مخالف تعیین چنین هدفی برای مذاکرات است زیرا همپیمان منطقه ای شان یعنی تل آویو با آن مخالفت می نماید و به همین خاطر، واشنگتن در ظاهر چنین وانمود می کند که خواستار اجرای مصوبات سازمان ملل در خصوص فلسطین است با این شرط که دو طرف اصلی این مناقشه یعنی فلسطینی ها و صهیونیست ها در مذاکرات خویش بر سر اجرای آن به توافق برسند.

رژیم صهیونیستی از اینکه مذاکرات بر پایه و اساس خاصی حرکت کند، مخالف است. به دیگر سخن، حاضر به پذیرش مصوبات بین المللی مربوط به مسئله فلسطین به عنوان اساس مذاکرات نیست و تنها به تداوم روند شهرک سازی در قدس و کرانه باختری ـ در اثنای گفتگوها و بعد از آن ـ می اندیشد و در صدد است تا به خاطر دلایل امنیتی، به حضور و موجودیت خود در غور اردن تداوم بخشد.

طرف فلسطینی وجود هر گونه پیش شرط را از سوی اشغالگران صهیونیست رد می کرد و توقف روند شهرک سازی در اثنای مذاکرات را به عنوان شرط از سرگیری آن می دانست. بعد از شکست باراک اوباما در واداشتن رژیم غاصب عبری به پذیرش توقف روند شهرک سازی، محمود عباس نیز مجبور به مخالفت با از سرگیری مذاکرات شد.

جنبش حماس و دیگر گروه های مبارز فلسطینی و نیز احزاب معارض در فلسطین از این خودسری رژیم صهیونیستی و شکست سیاست آمریکا و ناکامی ابومازن استفاده کردند و بحث آمادگی برای شروع یک انتفاضه سوم را مطرح کردند. طرح این موضوع باعث هراس دولت نتانیاهو شد و علاوه بر نارضایتی آمریکا، همپیمانان عرب ابومازن را با تنگنا رو به رو ساخت. ضمنا فاکتوری که باعث تشدید هر چه بیشتر تنگنای فرا روی طرف های مذکور می شد، این بود که توقف روند مذاکرات در برهه ای بسیار مهم و حساس مطرح شده بود، برهه ای که در آن، اختلافات میان ایالات متحده و شرکای اروپایی اش با ایران در خصوص برنامه های اتمی این کشور و نیز تصمیمش برای تداوم روند غنی سازی اورانیوم در خاک خویش به اوج خود رسیده است. به اعتقاد واشنگتن، تحولات به وجود آمده در پرونده هسته ای ایران می طلبد که در این برهه، تمام توجه ها به سمت این پرونده باشد و کشورهای مخالف برنامه های صلح آمیز اتمی ایران باید برای متوقف کردن این کشور همبستگی داشته باشند و در جهت اعمال مجازات های سنگین علیه تهران اقدام کنند.

اولویتی که پرونده هسته ای ایران برای آمریکا دارد، دولت اوباما را وا داشت تا به آرام سازی اوضاع در فلسطین و جلب رضایت جبهه میانه روی عربی یعنی همپیمانان منطقه ای ایالات متحده مبادرت ورزد و برای دست یابی به این هدف، دولت مذکور راهکار “انجام مذاکرات غیر مستقیم” میان تشکیلات خودگردان و رژیم اشغالگر قدس را مطرح کرد با این گمان که مکانیزمش می تواند همه را از تنگنای موجود نجات دهد. ایالات متحده اعلام کرد که هیچ کدام از طرفین حق ندارند برای انجام مذاکره غیر مستقیم، شروط از پیش تعیین شده ای را در خصوص شهرک سازی یا پایه مذاکرات تعیین نمایند ؛ زیرا این مذاکرات، تنها با هدف تقریب دیدگاه های دو طرف صورت می گیرد و مدت زمان آن نیز چهار ماه خواهد بود و بعد از آن، طرف فلسطینی برای تصمیم گیری در خصوص برداشتن گام بعدی به سراغ همپیمانان عرب خویش می رود و “اسرائیل” نیز این فرصت را دارد تا در مورد موضع خویش در قبال آنچه از سوی فلسطینیان در این زمینه مطرح می شود، تصمیم گیری نماید.

پس با توجه به آنچه گذشت انجام مذاکره یک نیاز آمریکایی و تا حدی یک نیاز موقت صهیونیستی است که البته این نیاز زاییده تحولات راهبردی جدید در منطقه می باشد که از مهم ترین آنها می توان به موارد ذیل اشاره داشت.

1 ـ تکمیل ائتلاف منطقه ای، سیاسی، دفاعی و اقتصادی میان سوریه و ایران که تجلی بارز آن را در نشست سران دو کشور در دمشق شاهد بودیم که البته با مشارکت سید حسن نصر الله، رهبر مقاومت اسلامی لبنان و خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین “حماس” همراه شد. رژیم صهیونیستی مشارکت سید حسن نصر الله را در این نشست گواهی آشکار بر تکمیل ائتلاف چارگانه مقاومت در منطقه و نیز اثبات ناتوانی خویش در درگیری تک به تک با طرف های این ائتلاف دانست یعنی اینکه درگیری با هر کدام از اعضای این ائتلاف، به معنای جنگ با دیگر اعضا می باشد.

2 ـ اثبات دست یابی مقاومت اسلامی لبنان به سلاح های پیشرفته ضد تانک و نیز دفاع هوایی: این امر می تواند شکل قرار گرفتن کفه های ترازوی قدرت نظامی را در جنگ آتی کاملا متحول سازد. این موضوع باعث ترس شدید صهیونیست ها شده است تا جایی که ایهود باراک، وزیر جنگ خود را به واشنگتن فرستاده اند تا سوریه را برای توقف روند انتقال اسلحه به حزب الله تحت فشار بگذارد.

3 ـ روستایی هایی غیرتمند فلسطینی ساکن کرانه باختری که هرگز حاضر به ترک روستا و زمین های خود نیستند، به روند درگیری های خود با شهرک نشینان صهیونیست شدت بخشیده اند و دولت نتانیاهو توان مقابله با اقدامات آنان را ندارد و حتی در بسیاری از موارد، مجبور به حمایت نظامی از تجاوزات این شهرک نشینان شده است.

4 ـ پافشاری دولت صهیونیستی به انجام اقدامات تحریک آمیز بیشتر که باعث در تنگنا قرار گرفتن جبهه میانه روی عربی و نیز دولت اوباما شده است. از جمله این اقدامات می توان به ترور محمود مبحوح از رهبران جنبش حماس در دبی، درج نام حرم ابراهیمی در الخلیل و مسجد بلال در بیت لحم در لیست آثار به اصطلاح یهودی، اعلام خبر احداث 600 واحد شهرک نشینی جدید در قدس شرقی، تلاش تندروهای صهیونیستی جهت اشغال مسجدالاقصی و مقدمه چینی برای تقسیم آن (یعنی همان بلایی که بر سر حرم ابراهیمی آمد) و تصمیم شهرداری صهیونیستی شهر قدس برای ویران کردن منازل فلسطینیان ساکن منطقه اطراف حرم قدسی به ویژه محله البستان اشاره کرد.

اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی که در بالا به بخشی از آن اشاره شد، باعث گردید تا آمریکا در برابر همپیمانان عرب خود شرمسار شود و همپیمانان عربش نیز در آستانه برگزاری کنفرانس سران عرب در اواخر ماه جاری، در مقابل ملت های خویش سر افکنده باشند. اقدامات خصمانه تل آویو این فرصت را برای جبهه مقاومت و بازدارندگی فراهم ساخت تا زبان به شدیدترین انتقادات از میانه روها باز کنند.

تمامی مسائلی که ذکر آن پیش از این گذشت، ایالات متحده و همپیمانان منطقه ای این کشور را بر آن داشت تا فشارهای خود را بر محمود عباس و اطرافیانش بیافزایند تا مگر راهکار آنها را برای یافتن یک برون رفت مناسب جهت آرام سازی اوضاع در فلسطین بپذیرد و این راهکار چیزی نبود جز انجام مذاکرات غیر مستقیم به مدت چهار ماه که البته بعد از پایان آن، هر کدام از طرفین به ارزیابی مجدد دست می زند و پس از آن موضع خود را مشخص می کند.

پس آنچه امروز در منطقه جریان دارد، توافق میان آمریکا و همپیمانان عربش جهت تلاش برای رفع تنش به وجود آمده و کسب زمان برای آرام سازی منطقه و مناقشه ای است که در روابط میان تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی بروز کرده است. در واقع، واشنگتن به دنبال فراهم شدن شرایطی است که طی آن، تمام تلاش خود را وقف اولویت های اساسی خویش در منطقه یعنی مقابله با ایران اسلامی کند که امروز بدون هیچ هراسی به سمت تکمیل توان هسته ای خود پیش می رود.

نتیجه منطقی که از شرایط کنونی می گیریم، آن است که میانه روهای عرب همچنان اسیر (منتظر) حرکت های سازمان ملل هستند و تا زمانی که به امید پوچ خود به ایالات متحده پایان ندهند، از این اسارت رهایی نخواهند یافت.

سوال اینجاست که دیگر کی می خواهیم دست از فریب خویش برداریم و به توهم اینکه واشنگتن کاری برای ما انجام می دهد، خاتمه دهیم.

لینک کوتاه:

کپی شد