با وجود آرامش ظاهری که در چهره داشت و همچنین سن بالا و تجربه فراوانی که از آن برخوردار بود ؛ ولی حرف هایی که سناتور جرج میشل، فرستاده ویژه آمریکا از میزبانان صهیونیستش شنید، کافی بود تا احساس یاس، ناامیدی و خشم به او دست دهد البته بماند که این سیاستمدار کارکشته به گونه ای با مسئله برخورد کرد که گویی هیچ اتفاقی نیافتاده است.
جرج میشل و در اولین سفر خود به اراضی اشغالی که بعد از انتخابات رژیم صهیونیستی صورت گرفت، به شکل باید و شاید پذیرایی نشد و در واقع، افیدگور لیبرمن حرف هایی را خطاب به مهمان خود بر زبان راند که هرگز شایسته نماینده کشوری که همپیمان تاریخی و استراتژیک تل آویو به شمار می رود و برای یک روز هم از حمایت و پشتیبانی اسرائیل دست بر نداشته است، نبود.
لیبرمن، وزیر امور خارجه رژیم اشغالگر قدس در پاسخ به جرج میشل که برای فعال سازی روند مذاکرات و صلح به منطقه آمده بود، به صراحت اعلام کرد که دیگر راه برای تحقق صلح بسته شده است. ضمنا این مقام صهیونیستی بعد از پایان کنفرانس مطبوعاتی بدون توجه به حضور مهمان، سالن را ترک کرد و شاید می خواست با این کار خود پیامش برای ایالات متحده را تکمیل کند.
به هر حال، با وجود آنکه مردی با تجربه ی فرستاده ویژه دولت آمریکا به خاورمیانه هرگز با معانی و دلالت های سیاسی اقداماتی مشابه اقدام لیبرمن ناآشنا نیست ؛ ولی او آرامش خود را حفظ کرد و هرگز به کاری که نشانگر دلخوری باشد، مبادرت نورزید و بعد از پایان کنفرانس مطبوعاتی به سراغ بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس رفت و در آنجا نیز با اظهارات و مواضعی نژادپرستانه و خودسرانه از سوی این مقام عالی رتبه صهیونیستی رو به رو شد که نشان می داد وی دست کمی از وزیر خارجه کابینه اش ندارد.
نتانیاهو نیز در دیدار خود با میشل پیام لیبرمن را تکمیل کرد و آب پاکی را در خصوص فعال سازی روند مذاکرات بر روی دست فرستاده آمریکا ریخت و علنا اعلام کرد که این انجام مذاکره مشروط به آن است که فلسطینیان هویت یهودی «اسرائیل» را بپذیرند. بی تردید، نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز جرج میشل به خوبی نسبت به این نکته آگاهی دارند که شرط مطرح شده برای بازگشت به میز مذاکرات در واقع نسخه نهایی برای پایان دادن به هر گونه بحثی در خصوص صلح است. ضمنا نتانیاهو و نیز فرستاده آمریکا می دانند و البته هر کسی که نمی داند باید این نکته را در یاد داشته باشد جهان هرگز آن روزی را نخواهد دید که فلسطینیان چنین شرطی را بپذیرند زیرا پذیرش آن در حکم موافقت با بروز فاجعه ای مشابه فاجعه 1948 است.
اگر فلسطینی ها هویت یهودی “اسرائیل” را بپذیرند یعنی دقیقا با این نکته موافقت کرده اند که رژیم عبری تمامی فلسطینیان مسلمان را از اراضی اشغالی 48 بیرون کند و حق بازگشت را از آوارگانی بگیرد که در نتیجه جنایات گروهک های تروریستی صهیونیستی بی خانمان شده اند.
تاریخ طرح شرط پذیرش “اسرائیل” به عنوان یک کشور یهودی به سال 2002 و دوره حاکمیت شارون بر می گردد. شارون در آن سال مسئله تعدیل و اصلاح نقشه راه را پیش کشید و ملاحظات چهارده گانه خود را در این رابطه ابراز داشت که یکی از آنها شرط مذکور است.
بعد از آنکه شارون ملاحظات چهارده گانه خود از جمله پذیرش “اسرائیل” به عنوان یک کشور یهودی را مطرح کرد، جرج بوش پسر یعنی رئیس جمهور وقت آمریکا که کاملا از خطرات موافقت با این شروط آشنا بود، تنها به ذکر این مسئله بسنده کرد که در هنگام اجرای طرح نقشه راه این ملاحظات را مد نظر قرار می دهد ؛ البته رئیس جمهور آمریکا در تضمین هایی که در چهارده آوریل 2004 به شارون داد، بارها بر موافقت خود با این ملاحظات تاکید کرد.
فلسطینیان به شدت با شروط رژیم صهیونیستی برای مذاکره مخالفت و اعلام کردند که این رژیم مسئول توقف روند صلح است. طرف فلسطینی همچنین تاکید کرد که از سرگیری مذاکرات مشروط به آن است که دولت نتانیاهو دست از گسترش شهرک های صهیونیست نشین بردارد و ضمن خاتمه دادن به فرآیند یهودی سازی قدس شریف، علنا اعلام کند که پایبند راهکار تشکیل دو کشور است.
صرف نظر از اختلافات گسترده ای که میان دو طرف فلسطینی و صهیونیستی وجود دارد ؛ سیاست ها و مواضع مقامات صهیونیستی نشان می دهد دولت نتانیاهو به شکلی عمل می کند که با خواست جامعه بین الملل از جمله ایالات متحده همخوانی ندارد.
حرف هایی که تا کنون از زبان باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا بیان شده است، حکایت از آن دارد که وی در زمینه پیشبرد روند صلح جدی بوده و حاضر است تا تمام توان خود را برای تحقق یک صلح فراگیر صرف کند. اوباما همچنین با قدرت تمام از راهکار تشکیل دو کشور در چارچوب مفاد کنفرانس آناپلیس حمایت می کند.
در حالی که آمریکا از صلح سخن می گوید، رژیم صهیونیستی به صراحت اعلام می دارد که هرگز از بلندی های جولان عقب نشینی نمی کند، حق بازگشت آوارگان را به رسمیت نمی شناسد، قدس را پایتخت یکپارچه خود می داند و پذیرش راهکار دو کشور را منوط به آن کرده است که فلسطینیان هویت یهودی “اسرائیل” را بپذیرند. به هر حال، از آنجایی دولت نتانیاهو چنین مواضعی دارد و در چنین مسیر و خط سیاسی حرکت می کند، طبعا نتیجه آن به بن بست رسیدن روند صلح است.
بلافاصله بعد از آنکه جرج میشل، اراضی اشغالی را ترک کرد دولت نتانیاهو فعالیت خود برای یافتن راه های بهتر جهت یهودی سازی فلسطین را آغاز کرد و خبر اظهارات و موضعگیری های آنان به گوش جامعه جهانی و فرستاده ویژه آمریکا نیز رسید که البته این اقدام آنها تنها با حمایت یک گروه یعنی لابی یهودی ایالات متحده همراه شد.
نتانیاهو بعد از آنکه حمایتی را از سوی جامعه جهانی به خاطر شرطی که مطرح کرده بود، دریافت ننمود حرف خود را تغییر داد و اعلام کرد که مسئله پذیرش “اسرائیل” به عنوان یک کشور یهودی شرط از سرگیری مذاکرات نیست و منظور از چنین اقدامی آن بوده است که مسئله یهودی بودن “اسرائیل” مد نظر قرار گرفته شود.
نتانیاهو بعد از این اظهار نظر جلسه فوق العاده هیات هیات دولت صهیونیستی را برگزار کرد که با اختلافات گسترده میان اعضای کابینه ائتلافی در خصوص موضوع صلح و مذاکره با فلسطینی ها همراه بود ؛ البته این نشست بدون دست یابی به هیچ گونه اتفاقی در این خصوص به پایان رسید.
به نظر می رسد که دولت نتانیاهو در واقع به دنبال ابزارها و راهکارهایی جهت فرار از دادن پاسخ های شفاف و روشن به پرسش ها و نیز وقت کشی هر چه بیشتر است تا از این راهگذار فرصت مناسب را برای برافروختن جنگ علیه به اصطلاح تروریسم فراهم آورد و در نهایت، اذهان افراد را ـ ولو به صورت موقت ـ از توجه شایسته به فعال سازی روند صلح منحرف سازند.
یکی از این نشانه های وقت کشی رژیم صهیونیستی درخواستی است که نتانیاهو از سناتور آمریکایی، جرج میشل برای اعطای یک فرصت چند ماهه جهت پاسخگویی به سوال هایش در خصوص روند صلح مطرح کرده است ؛ البته درخواست وی با موافقت مواجه نگردید و شاید با انتقاد نیز همراه و باعث شد تا سفر نتانیاهو به واشنگتن تا پایان ماه مه به تعویق بیافتد.
مواضع و سیاست های اتخاذ شده از سوی دولت نتانیاهو، باعث شد تا دوباره بحث موضع جهان عرب در قبال طرح صلح اعراب مجال بروز یابد و با وجود آنکه اکثریت آنها در کنفرانس دوحه بر زمان دار بودن موافقت شان با طرح مذکور تاکید نمودند، اختلاف نظرهایی نیز در آن باره وجود داشت.
عرب ها همچنین در تکمیل اقدامات خود جهت اثبات حمایت شان از راهکارهای سیاسی در جامعه بین الملل، خاطرنشان ساختند که از گزینه صلح دفاع می کنند و بشار اسد، رئیس جمهور سوریه نیز اعلام کرد که موضع کشورش در قبال صلح مشخص است و هیچ ارتباطی با سیاست ها و مواضعی که رژیم صهیونیستی اتخاذ می کند یا نمی کند، ندارد.
اگر در حال حاضر توپ در زمین آمریکا و جامعه بین المللی است که در خصوص تحقق صلح و نیز حمایت از راهکار تشکیل دو کشور اجماع نظر دارند ؛ طرف های عربی نیز باید در مورد انتخاب گزینه های موجود جهت مقابله با رژیم اشغالگر قدس که در حال حاضر درهای صلح را بسته و بر طبل جنگ می کوبد، خوب فکر کنند.