مرکز اطلاع رسانی فلسطین: اين پيروزى قاطع به مثابه افول پر سر و صداى برنامه جنبش فتح در ميان توده هاى مردم فلسطين و سيلى محكمى بود كه بر گونه آمريكا و اسرائيل و مزدوران منطقه اى اش نواخته شد. همين امر سبب شد تا همه اين طرف ها جنگ تمام عيارى را بر ضد حماس و ۲ دولت دهم و يازدهم (وحدت ملى) به راه اندازند و ملت فلسطين را به خاطر رأى به اين گزينه دموكراتيك بشدت مجازات كنند.
این مقاله به قلم دکتر ابو اسامه عبدالمعطی نماینده جنبش مقاومت اسلامی “حماس” نوشته شده که در تاریخ 2/4/1386 در روزنامه ایران منتشر شد.
متن مقاله:
پرسش هاى بسيارى پيرامون رخدادهاى اخير در فلسطين كه به تسلط كامل حماس بر غزه و سيطره نيروهاى وابسته به جريان عباس- دحلان بر كرانه باخترى انجاميد، مطرح مى شود. شكى نيست كه همه فلسطينى ها امروز در بحران به سر مى برند؛ بحرانى كه با حوادث اخير شروع نشد، بلكه ريشه دار است و چه بسا مى توان ريشه اين بحران را در ۲ نكته خلاصه كرد:
نكته اول: تفاوت كامل ميان ۲ برنامه و مشى موجود در عرصه فلسطين است كه يك برنامه را جنبش مقاومت اسلامى حماس راهبرى مى كند و بر جهاد و مقاومت براى بازستاندن حقوق مردمى و برپايى كشور مستقل فلسطينى و قوام بخشيدن به ساختار سازمانى، شاخه نظامى و برقرارى مناسبات با همه طرف هاى فلسطينى، عربى، اسلامى و بين المللى استوار است. اين مشى همچنين بر تداوم پايبندى جنبش حماس به همه ارزش ها و اصول ملى با وجود فشارهاى داخلى و خارجى و بدون امتياز دهى تأكيد كرد.
برنامه و مشى ديگر به وسيله جنبش فتح رهبرى مى شود و با رويكردهاى بيشتر كشورهاى عربى همنوايى و همسويى دارد و بر صلح با اسرائيل استوار است. اين برنامه صلح با اسرائيل را گزينه اى راهبردى مى داند كه در هر شرايطى نبايد از آن عدول كرد. در رأس اين برنامه ها آقاى محمود عباس كه از حمايت آمريكا و اسرائيل و اتحاديه اروپا برخوردار است، قرار دارد.
حماس به همراه بيشتر ملت فلسطين معتقد است كه برنامه فتح (عباس) شكست خورده و واقع گرايانه نيست و از زمان امضاى قرارداد اسلو در سال ۱۹۹۴ جز ويرانى، دو دستگى داخلى، يهودى سازى كامل قدس، تثبيت هرچه بيشتر شهرك هاى صهيونيست نشين در كرانه باخترى، تكميل ساخت ديوار نژادپرستانه حائل و گسترش ارتباط تنگاتنگ سران امنيتى و سياسى اين جريان با رژيم صهيونيستى و آمريكا و دريافت كمك هاى فزاينده از آنان، ره آوردى نداشته است. البته در اين مدت برنامه و مشى مقاومت به رهبرى جنبش حماس گسترش يافته و نيرومندتر گشت و توانست نوار غزه را به طور كامل همان گونه كه حزب الله پيشتر موفق به آزادسازى جنوب لبنان شده بود، آزاد كند.
نكته دوم: مربوط به انتخابات (۲۰۰۶/۱/۲۵) اخير در فلسطين است كه در آن حماس به پيروزى چشمگيرى نائل آمد و توانست بيش از ۶۰درصد كرسى هاى مجلس قانونگذارى را از آن خود كند، اين پيروزى قاطع به مثابه افول پر سر و صداى برنامه جنبش فتح در ميان توده هاى مردم فلسطين و سيلى محكمى بود كه بر گونه آمريكا و اسرائيل و مزدوران منطقه اى اش نواخته شد. همين امر سبب شد تا همه اين طرف ها جنگ تمام عيارى را بر ضد حماس و ۲ دولت دهم و يازدهم (وحدت ملى) به راه اندازند و ملت فلسطين را به خاطر رأى به اين گزينه دموكراتيك بشدت مجازات كنند و پيامد آن اعمال تحريم هاى بين المللى (سياسى، تبليغاتى و اقتصادى) به سركردگى آمريكا بر ضد حماس و فلسطينى ها بود.
به موازات اين تحريم هاى جائرانه جريان خيانتكار جنبش فتح به رياست محمد دحلان و باند تبهكارش در سرويس هاى امنيتى در يك طرح برنامه ريزى شده و سازمان يافته به ترويج ناامنى در سرزمين هاى فلسطينى و بخصوص در نوار غزه مبادرت ورزيدند و كار به جايى رسيد كه نوار غزه هر روز شاهد ترور مسئولان و رهبران حماس، انتشار مواد مخدر، سرقت و آدم ربايى (خبرنگاران خارجى) بود و همه اين اقدام ها با پوشش و چتر حمايتى يك جريان خائن صورت مى گرفت. پس از آن محمود عباس اختيارات و صلاحيت هاى هيأت دولت اول و دوم را كه به رهبرى حماس تشكيل شد، محدود و محدودتر ساخت و در اين رابطه همه صلاحيت هاى وزارت كشور را سلب كرد، به گونه اى كه وزيران كشور هر دو دولت در عمل براى پايان دادن به وضع ناامن و نابسامان قادر به انجام هيچ كارى نبودند؛ زيرا دستگاه هاى امنيتى كه بايد حامى و مروج امنيت باشند، به عامل ترويج ناامنى تبديل شدند تا ناكامى و ناكارآمدى جنبش حماس را در همه سطوح به نمايش بگذارند و سپس آن را سرنگون كنند.
حماس به نوبه خود يك سال و نيم برابر اين وضع صبر پيشه كرد و ۱۳ پيمان و موافقتنامه از جمله پيمان مكه را با فتح به امضا رساند كه همگى به شكست انجاميد و دايره فساد وخرابكارى هاى برنامه ريزى شده اين جريان در نوار غزه گسترش يافت و نتيجه اين كه درگيرى ها هر از چند گاهى شعله ور شد و ده ها كشته و مجروح بر جاى گذاشت و روند زندگى مردم غزه را به جهنم غيرقابل تحمل تبديل كرد.
اين اوضاع تداوم پيدا كرد و هيچ بارقه اميدى نسبت به پايان آن نبود؛ زيرا جريان خائن در جنبش فتح از سوى محمود عباس، آمريكا و اسرائيل و نيز طرف هاى منطقه اى به طور كامل حمايت مى شود و از طرفى همه درخواست ها از محمود عباس براى پايان بخشيدن به اقدامات جنايتكارانه اين باند بى ثمر ماند و به بيانى خيلى ساده، دست ايشان هم در كار بود.
همه اين مسائل جنبش حماس را به ناچار وادار به اتخاذ تصميمى قاطع براى پايان دادن به خونريزى موجود كرد و حماس در يك عمليات برق آسا به حضور اين جريان آلوده پايان داد و سيطره خود را بر نوار غزه گسترانيد تا بار ديگر امنيت و ثبات به اين منطقه بازگردد و بدين سان درگيرى هاى مسلحانه خيابانى خاتمه يافته و آرامش براى همه شهروندان حكمفرما شد.
حماس در اقدام بعدى عفو عمومى اعلام كرد تا اين عفو سران و اعضاى اين جريان را كه در خلال رخدادهاى اخير بازداشت شده بودند، شامل شود وبدين گونه راه را براى بازگشت اين عده به دامان وطن بگشايد و فرصت توبه را به آن ها داده باشد.
بدين ترتيب برگ سياهى از تاريخ ملت فلسطين كه عاملش جريان فاسد مرتبط با اسرائيل و آمريكا بود، بسته شد. اينك و پس از فرار سران اين جريان به كرانه باخترى، مشاهده مى شود كه اين جريان فسادگرى خود را به اين منطقه منتقل كرده و به نابودى هر آن چه كه به جنبش حماس مربوط مى شود، دست زده است. اين باند خشونت مساجد، مؤسسه هاى خيريه، نهادهاى مدنى و آموزشى وحتى منازل رهبران و اعضاى حماس از جمله منزل دكتر دويك رئيس مجلس قانونگذارى را به آتش كشيدند و افزون بر آن صدها تن از اعضا و مسئولان حماس را ربوده و در مقرهاى وابسته به رئيس تشكيلات خودگردان (عباس) در رام الله شكنجه كردند. همه اين اقدامات غيرانسانى در برابر ديدگان و با اطلاع محمود عباس صورت گرفته است. او به جاى مهار اين فتنه و پايان دادن به فساد اين گروهك ياغى در كرانه باخترى در يك اقدام غيرقانونى دولت وحدت ملى را منحل و به جاى آن دولت اضطرارى تعيين كرد، بدون اين كه آن را به مجلس قانونگذارى معرفى كند و با اين عمل خود بر شدت بحران افزود. ما معتقديم كه برون رفت از اين بحران به دو طريق امكانپذير است: راه اول اين كه محمود عباس از همه تصميمات غيرقانونى خود (انحلال دولت وحدت ملى) عقب نشينى كند تا اين دولت (وحدت ملى) در صورت پافشارى بر انحلال آن همچنان براساس قانون اساسى به پيشبرد امور تا تعيين دولت بعدى انجام وظيفه كند. راه دوم مشاركت صادقانه همه طرف ها در يك گفت وگوى فراگير ملى و جدى با نظارت جهان عرب و اسلام با هدف بررسى علل پيدايش اين بحران و اجراى توافقات پيمان مكه است كه شامل موضوعاتى نظير امنيت ملى، مشاركت سياسى و اصلاح ساختار سازمان آزاديبخش فلسطين و ورود حماس و جهاد اسلامى به اين سازمان مى شود و در گام بعدى مى توان به چاره انديشى نتايج مترتب بر حوادث اخير پرداخت. اما چنانچه محمود عباس به مخالفتش با انجام گفت وگوها و حمايتش از جريان ناسالم در تشكيلات خودگردان ادامه دهد و سرويس هاى امنيتى هم چنان به تعقيب مجاهدان و حمله به نهادهاى حماس در كرانه باخترى بپردازند بى شك بحران به سمت پيچيدگى بيشتر پيش خواهدرفت و بعيد نمى دانم كه درآن صورت آن چه كه درغزه اتفاق افتاد دركرانه باخترى نيز روى دهد، به طورى كه حماس ناچار شود تكليف را در كرانه باخترى نيز مانند غزه يكسره كند؛ زيرا صبر و سكوت در برابر توطئه اى كه اين جريان حمايت شده از آمريكا و اسرائيل درصدد اجراى آن است جايز نيست؛ چون اين جريان خيانت پيشه قصد ريشه كنى كامل حماس را دارد تا درگام بعدى اسلوى جديدى را با صهيونيست ها به امضا رسانده و باقى مانده فلسطين را هم به آنها بفروشد و حقوق حقه و ارزش هاى ملى فلسطينيان و در رأس آن حق بازگشت به سرزمين آبا و اجدادى را پايمال كند.