پنج شنبه 01/می/2025

وای به روزی که دایتون پیروز می شد

جمعه 20-جولای-2007

دایتون در غزه شکست خورد و ناکام و سراکنده از این منطقه خارج شد، به ویژه بعد از آنکه کوچک ترین کودک فلسطینی ساکن غزه بر بزرگ ترین دسیسه اش پا گذاشت ؛ البته مسئله هنوز خاتمه نیافته است. کرانه باختری همچنان در دریای درد و مشکلات غوطه ور است و دایتون تمامی خشم و غضب خود را بر سر منطقه ای خالی می کند که شهرهای آن همچنان خود را در محاصره خون آشامان صهیونیست قرار دارد. همه اهالی کرانه باختری می دانند که هیچ تفاوتی میان اشغالگران و همدستان شان در داخل وجود ندارد ؛ زیرا هدف هر دو، نابودی ملت فلسطین است که گناهش این بود که یک بار با آزادی کامل نظر خود را بیان کرد. (یعنی حماس را انتخاب کرد)

آنچه در این روزها، به ویژه در کرانه باختری شاهد آن هستیم ؛ آثار ناشی از شکست دایتون و دار و دسته اش مانند ابومازن، محمد دحلان و یاران شفیق آنها است. رخدادهای امروز نتیجه یک دسیسه شیطانی است که در صورت پیروزی می توانست معضلات و مشکلات خانمان براندازی را برای فلسطین به دنبال داشه باشد که خارج از تصور عقل بشر باشد و در نهایت به پیروزی سیاست های صهیونیستی آمریکایی بیانجامد ؛ ولی شکر خدا این دسیسه با شکست مواجه شد و نتیجه ای را به دنبال نداشت.

حوادث اواسط ژوئن غزه تاثیر زیادی بر معادلات منطقه ای و بین المللی داشت. رژیمی که پیشرفته ترین سلاح ها را در اختیار داشت، امروز توان ایجاد کوچک ترین تغییر در معادلات جاری در نوار غزه و حتی فلسطین را ندارد.

آری! دسیسه ای که از پیش آماده شده و جامعه جهانی تمام توان خود را برای اجرای آن به کار گرفته بود و برخی طرف های داخلی نیز با شعار «با به راه انداختن هرج و مرج هدفمند، فکر گروه های فلسطینی را متوجه مسائل فرعی می کنیم» نیز در آن مشارکت داشتند، با شکست مواجه شد و تمامی طرح هایی که برای اجرای این دسیسه شیطانی ترسیم گشته و گام های عملی که در راستای آن برداشته شده بود، بی فایده و بی نتیجه ماند.

معادله ای که دایتونیست ها طراحی کرده بودند، مبتنی بر نابودی گزینه ها و انتخاب های ملت فلسطین بود ؛ البته منظور تنها حماس نیست. در این میان، هر کس فکر می کند فتح چوب مجازات ملت فلسطین در جریان انتخابات اخیر را فراموش می کند، سخت در اشتباه است و آنچه در کرانه باختری رخ می دهد، اثبات صحت این مدعا است. (یعنی اینکه ملت فلسطین به خاطر عدم انتخاب فتح مجازات می شوند)

بر اساس طرح دایتون قرار بود که در گام اول غزه از بین برود و در گام بعد نیز نوبت به کرانه باختری برسد که از یک طرف خود را در محاصره رژیم صهیونیستی و از طرف دیگر نابسامانی های امنیتی می بیند.

در اینجا باید گفت آمریکا تا این لحظه حجم آسیب ها و ضرباتی که در نتیجه حوادث غزه متحمل شده، درک نکرده است. ماجرای غزه باعث شد تا سریعا همه دایتونیست ها به دامان آمریکا پناه ببرند و در راستای طرح هایش بکوشند ؛ چرا که خود را به خاطر شکست در اجرای طرح دایتون مسئول می دانند. ضمنا این گل گفتن و گل شنیدن ها که میان اولمرت و ابومازن گذشت و دست گدایی که رئیس تشکیلات خودگردان به سمت رژیم صهیونیستی دراز کرد، خود گواهی بر این احساس مسئولیت شکست است. سوال اینجاست: [با وجود درخواست ابومازن در خصوص حمله به نوار غزه] آیا سیطره بر این منطقه با تکیه بر عنصر زور امکان پذیر است؟!

مردم فلسطین که به جنبش حماس اعتماد کرده اند، باید نگاهی به اقداماتی بیاندازند که علیه این جنبش ـ تا این لحظه ـ در شهرهای کرانه باختری صورت گرفته است و شمار آنها به بیش از 650 مورد می رسد که بیش از دویست مورد آن مربوط به حمله به نهادهای مختلف مانند مساجد، دارالقرآن ها، جمعیت های حمایت از کودکان بی سرپرست و همچنین منازل افراد بی گناه در یک دوره کوتاه می باشد ؛ البته بماند که بسیار از رسانه ها به خاطر موج تهدیدها یا وابستگی به ریاست تشکیلات خودگردان از پوشش خبری آن خودداری کرده اند.

در ادامه باید گفت اگر جنایت هایی که در حق جنبش حماس صورت می گیرد، از نوع واکنش باشد ؛ پس معنای تهدید رسانه ها و خبرنگاران چیست؟ چرا منزل “حسن التیتی” خبرنگار الجزیره در استان نابلس را به آتش می کشند؟ معنای اقدام افراد مسلح عضو فتح در سرقت خانه ها و دکان ها چیست؟ معنای زورگیری هایی که تفنگداران فتح انجام می دهند و باج هایی که از ثروتمندان می گیرند، چیست. آیا اینها همه واکنش به اقدام حماس در نوار غزه است؟ گناه امتحان های نهایی چیست که باید تعطیل شود. آیا می خواهند یک نسل را به طور کامل نابود کنند؟

از مهم ترین نتایج شکست دایتون می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

ـ رئیس تشکیلات خودگردان قانون اساسی را بازیچه دست خود قرار می دهد و برخی قسمت های آن را ملغی اعلام کرد و زیر پا گذاشت.  

ـ لغو مجوزهای نهادهای فلسطینی به بهانه بازسازی آنها (به این معنا که یا با من هستی یا علیه من. اگر گزینه اول درست است که مشکلی ندارد ؛ ولی اگر گزینه دوم صحیح است باید خود را تغییر دهی)

ـ رئیس تشکیلات خودگردان وارد جبهه آمریکا شده و دست کمک به سمت صهیونیست ها دراز کرد ؛ ضمن آنکه از هر گونه توجه به عمق عربی و اسلامی خود امتناع ورزید و تمامی طرح های ابتکاری جهان عرب را زیر پا گذارد.

ـ افراد مسلح فتح بیشتر ساختمان های شوراها را به کنترل خود درآوردند تا با این کار خود ریشه دموکراسی را بزنند.

ـ زیر پا گذاشتن حرمت علم و آموزش از طریق لو دادن سوالات امتحانی دبیرستان ها و همچنین در اختیار گرفتن کنترل جلسات امتحانی با استفاده از اسلحه و گسترش تقلب در امتحان ؛ تصاویر موجود بر روی پایگاه های اینترنتی گواهی روشن بر این اقدامات هرج و مرج طلبانه است. متاسفانه تشکیلات خودگردان هیچ گونه موضعی در قبال این مسئله اتخاذ نکرد و دولت نامشروع سلام فیاض نیز هیچ موضعی در قبال این امر نگرفت.

ـ محروم شدن 31 هزار کارمند فلسطینی از حقوق ماهیانه شان

ـ ابومازن یک دولت جدید را در کرانه باختری تشکیل داد که ریاست آن به عهده سلام فیاض بود. مواضع دولت مذکور در تناقض با اصول و آرمان های ملی، به ویژه مسئله بازگشت پناهندگان به میهن شان بود.

ـ جنایتکار تلقی کردن مقاومت و ترسیم چهره یک انسان ضعیف از مبارز فلسطینی

 

تمامی مسائلی که پیش از این ذکر کردیم، گناهی بزرگ در حق امت عربی و اسلامی و آرمان فلسطین است. این جرم ها و جنایت هایی که می توانست حداقل مولفه های تمدن، پیروزی و آزادسازی فلسطین را از بین ببرد یعنی همان مسائلی که ملت به خاطر آن خون داد. تصور کنید که در بهترین حالت ـ شکست دایتون ـ ما با چنین مصیبت هایی رو به رو شدیم ؛ پس وای به روزی که طرح دایتون با موفقیت رو به رو می شد و به حالت اجرا در می آمد.

همه باید درک کنند که حماس در ماجرای غزه با چندین گزینه رو به رو بود که بهترین آنها نیز تلخ و ناگوار بود ؛ ولی کاری که جنبش حماس کرد در راستای حفظ حقوق اساسی ملت فلسطین و دفاع از عزت و شرافت ملت بود، عزت و شرافتی که بارها در بازار اسلو و دیگر توافقات ننگین به معرض فروش گذاشته شد. جنبش مقاومت اسلامی دست کسانی که می خواستند اوضاع داخلی را به هم بریزند، را قطع کرد و صد آفرین به این جنبش.

در حال حاضر باید میان غزه و کرانه باختری مقایسه ای را به عمل آوریم. بیشتر از این نمی خواهم چیزی بگویم. عباس نباید فکر کند که کرانه باختری را سر قفلی گرفته است. به هر رو، پایان شبه سیه سپید است و بی تردید ابومازن نیز وضعیتی بهتر از یاسر عرفات ندارد.

لینک کوتاه:

کپی شد