پنج شنبه 01/می/2025

پایبندی به حق بازگشت، مقاومت اول و راهبرد

چهارشنبه 17-سپتامبر-2008

  عده ای، از برگزار کنندگان کنفرانس ها و همایش های حق بازگشت آوارگان به این دلیل که فراخوان ها و یا بیانیه های پایانی این گونه کنفرانس ها خالی از ذکر مقاومت مسلحانه به رغم اهمیت آن در مقابله با استعمارگران صهیونیست است، انتقاد می کنند. جای هیچ گونه شک و شبهه ای در این نیست که سران صهیونیست و طرفداران و حامیان صهیونیسم در دو طرف اقیانوس اطلس پیوسته با قطعنامه های بین المللی مخالفت و به بیانیه ها و یادداشت های سیاسی هر چند که منطقی به نظر بیایند توجهی نمی کنند و در واقع آن ها تنها زبان زور را می فهمند. همچنین بدیهی است که حمایت از مقاومت و تقویت نقش آن در نبرد با اشغالگران در فلسطین از شاخص های اصلی درست بودن مواضع سیاسی عربی به طور عام و فلسطینی به طور خاص است، اما واقعیت این است که ارزیابی مواضع فعالان برگزاری کنفرانس های حق بازگشت و بیانیه های آنان بدون بررسی هدف استراتژی طرف های بین المللی از تشکیل رژیم صهیونیستی نتیجه ای درست در پی نخواهد داشت.

طرف های بین المللی حامی صهیونیسم، رژیم صهیونیستی را تحت فشار جنبش صهیونیسم و اقلیات های یهودی در اروپا و آمریکا و نیز این رژیم را تنها از آن جهت که پناهگاهی امن برای یهودیان فقیر اروپایی باشد که نژادپرستان اروپایی از آنان به تنگ آمده اند تشکیل ندادند بلکه این رژیم را به وجود آوردند تا به عنوان یک جسم غریب بین دو بخش سرزمین عربی فاصله بیاندازند و وحدت و یکپارچگی عرب ها را نابود سازند و مانع از فعالیت ملی گرایانه مصر شود. رژیم صهیونیستی را به وجود آوردند تا در امت اسلام اختلاف و شکاف عمیق تر شود و این رژیم بتواند کالاهای خود را در بازارهای عربی به فروش برساند. با تامل در ادبیات کسانی که خواستار اجرای پروژه صهیونیسم شدند و حامیان آن، متوجه می شویم که اینان با سر دادن شعار “سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین” همگی بر این نکته اتفاق نظر دارند که فلسطین را از وجود عرب ها خالی کنند و به جای آن ها یهودیان را اسکان دهند. یک چنین مساله ای در قطعنامه های بین المللی نظیر اعلامیه بالفور که در پی آن رژیم صهیونیستی تشکیل شد کاملا نمایان است. در این اعلامیه هویت ملی فلسطینیان انکار شده و از فلسطینیان تنها به عنوان طوایف غیر یهودی مقیم فلسطین یاد شده است.

هنگامی که مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ 11/12/1948م. قطعنامه 194 را صادر کرد مساله آوارگان فلسطین را به کمیته امور آوارگان سازمان ملل واگذار نکرد که متولی امور همه آوارگان جهان است که بر اثر وقوع جنگ آواره شده اند و نیز موظف به بازگرداندن آنان به خانه و کاشانه اصلی شان است و تنها به تشکیل آژانسی تحت نام آنروا (آژانس کاریابی و امداد رسانی به آوارگان) بسنده کرد. با تشکیل این آژانس عملا سازمان ملل کاری کرد که آوارگان را در اردوگاه ها اسکان داده شوند و این مساله با قطعنامه بین المللی مربوط به بازگشت آوارگان به خانه و کاشانه شان و نیز استرداد همه دارایی و پرداخت غرامت مالی به آنان کاملا در تضاد و نشان دهنده همدستی طرف های حاکم بر جهان بر قطعنامه ها و تصمیمات سازمان ملل از جمله قطعنامه 194 است. طرف های حاکم بر جهان بر این باورند که بازگشت آوارگان فلسطین به مهین اصلی شان با هدف راهبردی آن ها مبنی بر تشکیل رژیم صهیونیستی در منطقه و حمایت از آن در تضاد است.

برای تحقق این راهبرد، از همان روزهای نخست فاجعه طرح های مربوط به اسکان آوارگان در میهنی جایگزین و راه اندازی پروژه های آبی در رود اردن برای اشتغال آوارگان مطرح شد. ادغام رژیم صهیونیستی در محیط عربی از دیگر اهداف اجرای این راهبرد بوده است. از زمان بروز فاجعه تاکنون، طرح ها و پروژه های بسیاری مطرح شد و رهبران اسبق و فعلی آمریکا و اروپا بارها این طرح ها را ترویج کردند اما به رغم همه سختی ها و محنت های آوارگان در اردوگاه ها، تقریبا همه گروه های فلسطینی با آن ها به مخالفت برخاستند. لذا منطقی است اگر گفته شود که پایبندی به حق بازگشت و تاکید بر آن به عنوان حق غیر قابل چشم پوشی نخستین اشکال مقاومت می باشد که ملت های عربی و فلسطینی آن را ابداع نمودند.

پایداری و پایبندی بر حق مقاومت، مانعی قوی در راه کلیه توطئه ها برای حذف مساله فلسطین به شمار می آید؛ توطئه هایی که از زمان امضای پیمان های آتش بس در سال 1949 از پی هم شکل گرفتند.

“ناحوم گلدمان” در یاداشت خود می نویسد: روزی نزد بن گوریون رفتم و به وی گفتم: اکنون که شما با عرب ها تواقنامه های آتش بس امضا کرده اید فرصت صلح با آن ها نیز مهیاست. بن گورین در پاسخ گفت: هیچ حاکم عربی توافقنامه صلح را امضا نمی کند مگر آن که ما به مناطق تقسیم شده و آوارگان به خانه و کاشانه شان بازگردند و این مساله ای است که ما با آن مخالفیم و هرگز آن را نمی پذیریم.

در سال 1953م. “جان فوستر دالاس” وزیر خارجه وقت آمریکا موضوع صلح با کشورهای عربی را برای جمال عبد الناصر رئیس جمهوری وقت مصر مطرح کرد به این شرط که صهیونیست ها به مناطق تقسیم شده بازگردند و منطقه “نقب” به عرب ها داده شود. این مساله در “طرح برنادوت” و قطعنامه 194 سازمان ملل نیز ذکر شده است. هنگامی که این طرح به “شاریت” نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی عرضه شد گفت: بازگشت به مناطق تقسیم شده به مثابه خودکشی و بازگشت آوارگان شبه خودکشی است و در این میان هر کس که موضوع پرداخت غرامت های مالی به آوارگان را مطرح می کند باید درباره تهیه اموال مورد نیاز هم چاره اندیشی کند به این دلیل که اسراییل درآمد مازاد برای اجرای این طرح در اختیار ندارد.

بیل کلینتون در سال 2000م. در کمپ دیوید مصر برای حل مشکل آوارگان پیشنهادی را مطرح کرد که قطعنامه 194 سازمان ملل را نادیده گرفت و لذا یاسر عرفات رئیس فقید تشکیلات خودگردان با این پیشنهاد کلینتون مخالفت کرد و بدین ترتیب نشست کمپ دیوید ناکام ماند و از آن روز به بعد عرفات تا زمان مرگش به اقامت اجباری در مقر تشکیلات خودگردان در رام الله محکوم شد.

از شصت سال گذشته تاکنون هیچ یک از فعالان برگزاری کنفرانس های حق بازگشت از مقاومت مسلحانه انتقاد صریح یا غیر صریح نکرده اند هر چند که در دعوتنامه ها یا بیانیه های پایانی کنفرانس ها و همایش ها، نامی از مقاومت مسلحانه نبرده اند و این در حالی است که مخالفان یا معترضان به مقاومت مسلحانه همگی با چشم پوشی از قطعنامه 194 در حق بازگشت کوتاهی کرده اند به علاوه این که در طول این سال ها در هر طرح سازشکارانه ای با دور زدن قطعنامه 194 سازمان ملل، واژه “ایجاد یک راه حل عادلانه برای مساله آوارگان” همواره تکرار شده است و این گونه حمایت کامل طرف های جهانی از پروژه صهیونیسم شان که با بازگشت آوارگان به شدت مخالفند، نادیده انگاشته شده است.

با این تفاصیل ما می توانیم بر اهمیت مشارکت در همایش عربی و بین المللی حق بازگشت که قرار است در دمشق طی روزهای شنبه و یکشنبه برابر با پانزدهم الی شانزدهم نوامبر آینده برگزار شود پی ببریم. کشورهای مسلمان باید به فراخوان کمیته مقدماتی این همایش پاسخ مثبت بدهند؛ چرا که پایبندی به حق بازگشت، مقاومت اصیل و ریشه دار علیه پروژه صهیونیسم و راهبردی است که اسراییل بر اساس آن در فلسطین شکل گرفته است.

لینک کوتاه:

کپی شد