ترجمه: مركز اطلاع رسانی فلسطین
بیشتر ملت فلسطین به رغم وجود موانع موجود بر سر راه تشكیل دولت وحدت ملی كه عمدتا به مسئله نامزد پیشنهادی جنبش مقاومت اسلامی “حماس” برای تصدی منصب وزارت كشور مربوط می شود نسبت به نزدیك شدن زمان اعلام موجودیت این دولت خوشبین هستند. منشا این خوشبینی را می توان در پیمان مكه جست و جو كرد كه پاره ای تغییرات مثبت در فلسطین ایجاد كرد كه عمده ترین آنها به شرح زیر است:
1ـ پایان بخشیدن به كشمكش میان طرفداران جنبش های فتح و حماس و زمینه سازی برای ظهور مرحله نوینی مبتنی بر گفت و گو و توافق
2ـ تقویت مشاركت سیاسی به جای یكه تازی در عرصه تصمیم گیری سیاسی، جنبش فتح كه چندین دهه مبارزات ملت فلسطین را رهبری كرده است بالاخره راضی شد تا به یك شریك ملی برای یك گروه فلسطینی نو پا در مقایسه با خود مبدل شود و این امر به نوبه خود یك دستاور ملی عظیمی قلمداد می شود كه زمینه تغییر ساختار سازمان آزادی بخش فلسطین بر اساس یك سری اصول و موازین سیاسی نوین و دمكراتیك جدید و مورد اتفاق تمامی گروههای فلسطینی شركت كننده در نشست قاهره در مارس سال 2005 را فراهم می سازد.
3ـ توافق جنبش های فتح و حماس درباره برنامه سیاسی دولت وحدت ملی و درباره موضعی درباره پيمان نامه ها و معاهدات بین المللی وعربی كه این امر فاصله میان این دو جنبش را تقلیل داده و دیدگاههای آنها را بیش از پیش به هم نزدیك ساخته است كه این امر موجب تقویت وحدت ملی در رویارویی با فشارهای خارجی می شود.
4ـ پیمان مكه موجب تضعیف موضع رژیم صهیونیستی و آمریكا شد. این پیمان مورد تائید، حمایت و استقبال كشورهای عربی و اروپایی و روسیه كه یك ركن اساسی در كمیته چهارجانبه محسوب می شود قرار گرفت.
بنابراین پیمان مكه یك نقطه عطف مهمی در تاریخ فلسطین به شمار می رود و این امید را می آفریند كه این پیمان به مرحله اجرا در آید و زمینه ساز تحقق دستاوردهای دیگر شود كه عمده ترین آنها تغییر ساختار سازمان آزادی بخش فلسطین است.
این توافقنامه به رغم این خوشبینی با چالش ها و موانع عمده ای مواجه است كه از میان برداشتن آنها تلاش مشترك گروه های فلسطینی و دولت آتی فلسطین را می طلبد تا بار دیگر فلسطین دستخوش آشوب و فتنه نشود. مهمترین این چالش ها به شرح زیر است:
اولا: پاسداری از توافق ملی داخلی و تسریع روند تشكیل دولت وحدت ملی. بدیهی است كه پیمان مكه پس از كشت و كشتار داخلی در فلسطین صورت گرفت و به رغم اینكه این پیمان بیانگر توافق و انسجام و همدلی عموم فلسطینیان می باشد ضرورتا بازگو كننده مصالح همگان نیست. یك سری افراد با نفوذ و یك سری گروه هایی وجود دارد كه معتقدند توافق حاصله میان رهبران جنبش های فتح و حماس منافع آنان را به خطر می اندازد. این افراد و گروه ها امكان دارد با تحریك رژیم صهیونیستی اوضاع آرام فلسطین را برهم بزنند و به منظور نیل به اهداف پلید خود این توافق را از بین ببرند كه این امر هوشیاری همگان را می طلبد و باید همگان مصالح ملی را بر مصالح حزبی ترجیح دهند تا بهانه ای به دست این افراد سودجو و فرصت طلب ندهند تا از طریق فلسطینیان بتوانند در زمینه رویارویی با اشغالگران صهیونیست و رفع محاصره ملت فلسطین گام هایی را به جلو بردارند.
ثانیا: می توان زمینه شكستن سد محاصره ملت فلسطین را به وجود آورد. مسئله ای كه مورد تردید واقع شده این است كه آیا فلسطینیان می توانند در پرتو مخالفت آمریكا با رفع محاصره ملت فلسطینیان و تلاش رژیم صهیونیستی در جهت سنگ اندازی بیشتر بر سر راه پایان این محاصره بساط آن را برچینند. اكنون یك فرصت تاریخی به فلسطینیان دست داده است و آن اینكه این ملت میتوانند از حمایت كشورهای عربی و اسلامی از پیمان مكه در جهت رفع محاصره خود بهره برداری كنند و آن را به یك حمایت واقعی و مادی از خود مبدل سازند؛ با عنایت به این مسئله كه وزیران امور خارجه كشورهای عربی پیشتر نیز موضع واحدی را در قبال حمایت از ملت فلسطین و مخالفت با محاصره این ملت اتخاذ كرده اند.
در این راستا مردم فلسطین وظیفه دارند خود را برای مقابله با تلاش هر طرف عربی كه سعی دارد خواسته های نامشروع كمیته چهارجانبه را در اجلاس آتی ریاض به عنوان تنها راه اجرای پیمان مكه به كرسی بنشاند آماده كنند؛ به ویژه اینكه واشنگتن و تل آویو در تلاشند تا برخی كشورهای عربی را در جهت نقض این پیمان و نادیده انگاشتن آن تحت فشار قرار دهند.
ثالثا: تلفیق بین مقاومت و سیاست: فلسطین عرصه چالش میان دو برنامه است. نخست برنامه سازش به رهبری جنبش فتح و دومی برنامه مقاومت به رهبری جنبش حماس است كه این كشمكش به نزاع سیاسی میان این دو گروه انجامیده است كه همین مسئله نیز طی چند ماه اخیر نیز به یك كشت و كشتار داخی مبدل گردید.
اكنون در پرتو آغاز شكل گیری دولت وحدت ملی برخی ها تصور میكنند كه اختلافات میان دو جنبش خاتمه یافته است، اما واقعیت چیز دیگری را میگوید، زیرا موضع این دو جنبش كاملا به هم نزدیك نشده است. فتح معتقد است كه باید رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت، اما حماس همچنان بر مخالفت خود با این مسئله پافشاری میكند و از سوی دیگر فتح همچنان به سازش به عنوان یك اصل راهبردی می نگرد، اما حماس مقاومت را به عنوان یك گزینه راهبردی در تعامل با رژیم صهیونیستی میشناسد.