من پیشاپیش اعتراف می کنم که هرگز نمی توانم تمامی علل شکست انقلاب فلسطین را بر شمارم و حتی اگر فرهنگ کاملی در این زمینه بنویسم و هزاران مورد وجود دارد که من نمی توانم در این مقاله مختصر بگنجانم ولی آن چه مسلم است این حقیقت تلخ است که ما در تحقق اهدافمان ناکام مانده و ده ها سال به عقب برگشته ایم. عده ایی در این زمینه ادعا می کنند که ما نهادهای دولتی زیادی را ایجاد کرده ایم ولی این امر صرفا ادعایی بیش نیست. اشغالگران اگر چه مدارس و بیمارستان هایی را ساخته و خیابان ها را سر و سامان داده اند ولی تمامی این ها مهم نیستند بلکه آن چه مهم است رهایی از اشغالگری و فساد نزدیکان است.
می گویند، هنری کیسینجر بسیار بدنام بود. برخی از رهبران عرب در اواخر دهه شصت از او پرسیدند که ما چگونه می توانیم از شر انقلاب فلسطین رهایی یابیم. انقلابی که زندگیمان را تیره و تار ساخته است. کیسینجر پاسخ داد: اگر می خواهید این انقلاب شکست بخورد باید پول خرج کنید در اختیار انقلابیون قرار دهید و زیر پای آنان فرش های قرمز پهن کنید و همین گونه نیز شد. پول های فراوان در اختیار ما قرار دادند و ما را به بیراهه کشاندند و ما نیز آماده پذیرش چنین فساد و بیراهه ای بودیم و شکست خوردیم. این در واقع موضوع اصلی و رمز موفقیت دشمن و شکست و ناکامی ما بود.
ابونائل ( عبدالفتاح القلیلی ) در آغاز دهه هفتاد هنگامی که از دوره آموزشی و تجربی خود از ویتنام بازگشت به نزد ابوجهاد در دمشق رفت تا درحضور ابوعمار نتایج و دستاوردهای این دوره را به اطلاع وی برساند. ابوجهاد از وی در مورد تجربیاتش در ویتنام و رمز موفقیت آنان پرسید. ابونائل در یک عبارت کوتاه جواب داد: آنان جدی هستند ولی ما نیستیم.
به عبارتی دیگر آنان طرح های جدی را پیش روی خود دارند و دنبال می کنند ولی ما هیچ برنامه مشخصی نداریم. ما شکست خوردیم و از سنگر به هتل نقل مکان کردیم و از جیپ نظامی به مرسدس بنز و رولز رویس و از اردوگاه به کاخ ها رفتیم. انقلاب از طرح آزادسازی به طرح و برنامه های تجاری و جمع آوری ثروت های نامشروع تغییر یافت و چریک ها به افسران مختلف و سرهنگ و سرتیپ و سرگرد و کارمند به وزیر و وکیل و مدیر کل و مشاور دولت خیالی و وهمی تبدیل شدند.
ما هنگامی شکست خوردیم که شعار ما از ” انقلاب تا پیروزی” به شعار ” باقی ماندن تشکیلات تا پایان ماه ” تغییر یافت. ما زمانی شکست خوردیم که مذاکرات به گزینه استراتژیک تبدیل شد و سپس به شیوه زندگی و سپس به وسیله ای برای زندگی و ثروت اندوزی تغییر یافت. بنا براین اسیر مذاکرات شدیم. ما کمی جرئت پیدا کردیم و تهدید به توقف مذاکرات کردیم ولی شهرک سازی متوقف نشد و ما باز به مذاکرات برگشتیم و شهرک سازی رو به فزونی گرفت و نابودی و تخریب و مصادره و بازداشت و ترور افزایش یافت. سپس به جستجوی توجیهاتی برآمدیم و به عرب ها متوسل شدیم تا برای ما بهانه ای برای بازگشت به میز مذاکرات بیابند و تصمیم ما را تحت پوشش قرار دهند ولی ما جرئت نکردیم چیزی را بدون سرپوش گذاشتن آنان به اجرا درآوریم.
عرب ها بیش از سی سالی است که آماده اند تا از بار سنگین قضیه فلسطین شانه خالی کنند و از این موضوع رهایی یابند و همان گونه که به آمریکا در مورد حمله عراق چراغ سبز نشان دادند به نتانیاهو نیز چراغ سبز نشان دادند تا قدس را یهودی سازی کند… بنابراین ما شکست خوردیم و باز نیز هزار بار شکست خواهیم خورد تا زمانی که چنین شیوه ای ادامه یابد و رهبران ما در چنین مصیری گام نهند.
در پایان خطاب به آقای رییس می گویم:
به همین دلایل ما شکست خوردیم و باز به همین دلایل سکته ها در میان طبقه متوسط و مسئولان فلسطینی به 500 درصد افزایش یافت است و چنین افزایشی از همان آغاز تشکیل تشکیلات فلسطینی به وجود آمده است.
آقای رییس!
از تو می خواهیم و امیدواریم که امیدمان را به یاس مبدل نکنید و این اولین باری است که از تو چیزی می خواهیم و آن این که تشکیلات را منحل کنید و استعفا بدهید.
ما شهروندان عادی فلسطینی می خواهیم که کارها به روال عادی و طبیعی خود باز گردد. ما ملتی تحت اشغال هستیم و با تمام امکانات و با بکارگیری از تمامی شیوه ها مبارزه خواهیم کرد تا از اشغالگری رهایی یابیم و پیمان اسلو را فراموش خواهیم کرد.