از زمانی که حماس به دنبال درگیری ها میان این جنبش و فتح و سازمان های امنیتی وابسته به محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین کنترل نوار غزه را به دست گرفته است، با جنگ رسانه ای و تبلیغاتی گسترده و ددمنشانه ای از سوی اسرائیل و آمریکا و حکومت ابومازن و برخی دولت های عربی مواجه شد.
سلاح این جنگ هم تاکید بر آنچه “قلع و قمع آزادی ها” در نوار غزه نامیده می شود، بود. این در حالی است که عملیات ها و روند سرکوب سازمان یافته نیروهای امنیتی ابومازن علیه جنبش حماس و نهادهای آن در کرانه باختری عمدا نادیده گرفته می شود. عمیره هاس روزنامه نگار و نویسنده اسرائیلی تاکید می کند که غرب اقدامات سرکوگرانه سازمان های امنیتی تشکیلات خودگردان را با هدف وادار ساختن عباس به تسلیم در برابر “اسرائیل” و همسویی با سیاست های آمریکا نادیده می گیرد. هارس طی مقاله ای در روزنامه هاآرتص اقدامات و اعمال حماس در نوار غزه را با اقدامات سازمان های تحت امر محمود عباس در کرانه باختری مقایسه کرده و انگیزه ها و عوامل پشت پرده این جنگ تبلیغاتی علیه حماس را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.
در زیر ترجمه این مقاله از نگاه خوانندگان محترم می گذرد:
“ببینید که حماس در غزه چکار می کند؟” این عبارت همیشه ورد زبان فرماندهان سازمان های امنیتی ابومازن و رهبران جنبش فتح در کرانه باختری است، البته با هدف توجیه اقدامات و اعمال سرکوگرانه خود علیه فعالان حماس در این منطقه .
حماس در غزه می گویند که بازداشت افراد معلوم الحال و سرکوب تظاهرات اشتباهاتی فردی است که فعالان جنبش مرتکب می شوند، نه این که نشأت گرفته از دستورات مقامات بالا باشد.
نیروهای امنیتی عباس سعی می کنند که با شیوه های مختلف شکنجه فعالان حماس را کتمان کنند و آزادی های عمومی را در کرانه باختری ممنوع کرده اند و حتی اجازه برگزاری یک تظاهرات و کنفرانس خبری را هم نمی دهند. در حالی که رسانه های اسرائیلی و جهان اشتباهات حماس در غزه را در مقیاس خیلی گسترده ای پوشش می دهند، اما اعمال و اقدامات سرکوبگرانه نیروهای محمود عباس علیه فعالان حماس در کرانه باختری را پوشش نمی دهند و به آن ها هیچ اشاره ای نمی کنند.
بر اساس تحقیقات سازمان های حقوق بشر فلسطین، سازمان های امنیتی تحت امر ابومازن با زیر پا گذاشتن قانون فلسطین صدها عضو فعال حماس را بازداشت کرده اند، این در حالی است که این بازداشت ها به وسیله سازمان هایی صورت می گیرد که از حیطه اختیارات آن ها خارج است. در نابلس، مردم از استقرار نیروهای امنیتی ابومازن در اطراف مساجد خبر می دهند تا به محض خروج اعضای حماس از مسجد پس از نماز شب و عبادت شب های رمضان، آن ها را بازداشت کنند.
آمارها و گزارش های مستند زیادی در خصوص شکنجه شدید اعضای حماس به دست نیروهای محمود عباس وجود دارد، تا جایی که برخی از این افراد به بیمارستان ها انتقال یافته اند. سازمان های ابومازن در صدد انتقام از حماس و مرعوب ساختن آن هستند. اکنون “ارعاب” عنوان و نام این بازی است. برخی افراد که آزاد شده اند، می گویند که نیروهای امنیتی عباس، آن ها را مجبور به امضای تعهدنامه ای کرده اند که به موجب آن پس از آزادی حق هیچ گونه اظهارنظری درباره شرایط بازداشت را ندارند. اما نیروهای ابومازن به بازداشت فعالان حماس و شکنجه آن ها اکتفا نمی کنند، بلکه به سوی آن ها هم تیراندازی می کنند و اموال و دارایی های آن ها را نابود می کنند و دفاتر و نهادهای وابسته به این جنبش را به آتش می کشانند. همچنین، نمایندگان حماس در پارلمان و شوراهای شهر و روستا را تهدید می کنند و در کنار همه این ها هم، به روزنامه نگاران و خبرنگاران حمله کرده و مانع توزیع روزنامه های حماس در کرانه باختری می شوند.
علت این اقدامات ابومازن و چشم پوشی و سکوت غرب در قبال آن ها، در اصل سیاسی است و همچنان محرومیت از آزادی ها و بازداشت های گسترده و ارعاب مردم ادامه دارد ؛ به این بهانه که حماس از لحاظ غرب یک سازمان تروریستی اسلامی است. حتی باید گفت که آن چهره خشنی که حکومت رام الله به رهبری عباس و سلام فیاض از حماس نشان می دهند، در غرب موجود نیست و غرب این کار را نمی کند.
بنا به اظهارات تحلیل گران آمریکایی و اسرائیلی، عباس و فیاض قادر به رسیدن به سازش و صلح با “اسرائیل” هستند و به عبارتی بهتر قادرند که یک “توافق نامه تسلیم” را امضا کنند. اسرائیل و آمریکا معتقدند که عباس و فیاض با تشکیل کشور پاره پاره فلسطینی که دارای مرزهای موقت باشد و در دل آن شهرک های یهودی نشین وجود داشته باشد، موافقند. به همین خاطر، غرب تلاش می کند که رهبری عباس و فیاض را کاملا مشروع و در چارچوب قوانین فلسطینی مانند قانون اساسی و یا ساف جلوه دهد ؛ سافی که فارغ از مضمون انقلابی و آزادی بخش خود شده است.
اما در اصل، مشروعیت رهبری تشکیلات خودگردان در رام الله همسو با معیارهایی است که آمریکا برای نظام های عربی تعیین کرده است. در این میان، غرب هم حملات سرکوبگرانه تشکیلات خودگردان که اشتباهات گذشته را تکرار می کند، و این حقیقت را نادیده می گیرد که حماس یک نیروی مردمی است که تنها به خاطر این که یک جنبش دینی و سیاسی است، پیروز نشد، بلکه به خاطر وجود فساد گسترده در رهبری ساف به پیروزی رسید و اکنون هم عوامل پیروزی این جنبش که در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین بروز یافت، همچنان به قوت خود پابرجاست. به عنوان مثال، سازمان آزادی بخش فلسطین، در مذاکرات خود درباره دستیابی به استقلال سیاسی شکست خورده و در عین حال هم یک حکومت داخلی بریده از اکثریت ملت فلسطین را سر کار آورده است که تنها به دنبال منافع یک گروه خاص و بسیار کوچک است.
جایگاه این گروه تنها در گرو پایبندی اش به تاکتیک مذاکرات شکست خورده با اسرائیل درباره “نبود راه حل” است.