جمعه 20/سپتامبر/2024

چشم انداز حل و فصل مسالمت آمیز مساله فلسطین در سایه دولت وحدت ملی!!

چهارشنبه 14-مارس-2007

  مركز اطلاع رسانی فلسطین

خبری كه در پی می آید مرا به نوشتن این مقاله واداشت؛ خبر ذیل این ظن و گمان را ایجاد می كند كه روند سازش بار دیگر در منطقه آغاز خواهد شد و این در حالی است كه آمریكا به جنگ افروزی های خود در لبنان و فلسطین و عراق و به زودی در ایران همچنان ادامه می دهد.

خبری كه روزنامه الكترونیكی “المنار” آن را اخیرا منتشر كرد این است كه عربستان هم اكنون با همكاری و اشراف برخی مقامات برجسته بین المللی طرحی را تهیه و تدوین كرده مبنی بر از سرگیری رایزنی های عربی و “اسرائیلی” در تمامی عرصه ها و این تحركات بلافاصله پس از پایان نشست سران عرب در ریاض ـ در پایان ماه مارس كنونی ـ آغاز خواهد شد و طی آن عربستان تلاش خواهد كرد تا حمایت آمریكا از این طرح را جلب و در این زمینه با این كشور همكاری لازم را انجام دهد.

در بخشی دیگر از این خبر آمده است كه ملك عبد الله پادشاه عربستان در اوایل ماه آینده به آمریكا سفر خواهد كرد و دولت ریاض از هم اكنون تلاش می كند تا پس از پایان اجلاس سران عرب حمایت كشورهای عربی را نیز از این طرح جلب كند و در این میان آتش بس موقت بین فلسطین و “اسرائیل” و نیز تشكیل دولت وحدت ملی، به ریاض كمك خواهد كرد تا به منظور حل و فصل منازعه عرب ها و “صهیونیست ها” طرح ها و ایده های خود را به آمریكا و مجامع جهانی عرضه كند.

همچنین بر پایه این خبر، آمریكا به خاطر پاره ای منافع ممكن است كه با طرح عربستان همكاری نماید. یكی از این منافع دستیبای به برنامه ای برای حل و فصل مساله عراق است كه واشنگتن را بسیار نگران كرده است. خبر در همین جا پایان می یابد، اما برای این كه مصداقیت این خبر را دریابیم می بایست تا حدودی تاریخ روند سازش در فلسطین را مورد بررسی قرار دهیم.

واقعیت های تاریخی نشان می دهند كه روند سازش در فلسطین به قاعده ای بسیار مهم تكیه دارد و آن خارج ساختن عرب ها از گردونه منازعه با “اسرائیل” و تبدیل كردن مساله فلسطین به یك مسأله صرفا فلسطینی است. این قاعده هنگامی شكل گرفت كه دولت های عربی سازمان آزادی بخش فلسطین را به عنوان تنها نماینده قانونی ملت فلسطین پذیرفتند. عرب‌ها با شانه خالی كردن از وظایف خود در برابر مساله فلسطین، از این قاعده حمایت و بر اساس این اصل فعالیت كردند كه «ما با هر آن چه كه فلسطینیان با آن موافقند، موافقیم.» بر همین اساس است كه دولت های عربی دست به دست هم داده و به طور گسترده در محاصره دولت منتخب فلسطین تحت رهبری جنبش مقاومت اسلامی حماس شركت كرده اند؛ جنبشی كه بر اساس برنامه مقاومت در انتخابات پارلمانی اخیر پیروز شد. عرب ها از این می ترسیدند كه دولت منتخب فلسطین به آنان رو كرده و بگوید كه از گزینه مقاومت حمایت كنید؛ چرا كه این خواست فلسطینیان است.

به رغم همه این ها، وقایع تاریخی نشان می دهد كه طرح سازشی كه در 1991م. در مادرید آغاز شد تاكنون قادر به حل و فصل نهایی مساله فلسطین به ویژه در زمینه احقاق حقوق ملت و توسعه و آبادانی فلسطین نگردید. گذشته از این اشغالگری همچنان به قوه خود باقی ماند و پیمان های “اوسلو” و “وادی عربه” تنها به یك سری پیمان های نسبی و موقت تبدیل شدند كه هرگز نتوانستند مانع از قیام مردمی از جمله انتفاضه الاقصی شوند.

تحلیل گران و كارشناسان سیاسی در این مساله كه مذاكرات غیر علنی اوسلو ـ از طریق ساماندهی به سازمان آزادی بخش فلسطین كه در بدترین وضعیت خود قرار داشت ـ با هدف پایان دادن به انتفاضه نخست فلسطین در سال 1987م. به وجود آمد تا مانع از گسترش بیداری اسلامی شود، هیچ اختلاف نظری با یكدیگر ندارند؛ بیداریی كه جنبش حماس سكان دار آن بود و با تمامی قوا از این انتفاضه حمایت كرد و مجاهدان آن عملیات های شهادت طلبانه بسیاری را در عمق اراضی اشغالی به اجرا گذاشتند، به طوری كه موجب گردید سوالات جدی درباره موجودیت “اسرائیل” مطرح شود.

طرح “مادرید” از این رو كه بر اصل سازش های موقت كه امنیت “اسرائیل” را تامین و آن را به كشورهای عربی نزدیك می كند ـ بی آن كه هیچ یك از سیاست های سلطه طلبانه خود را كنار بگذارد ـ نتوانست صلح را محقق سازد. بنابراین درست است كه گفته شود طرح مادرید از پایه و اساس طرحی درست و كامل نبود. لذا ما دیدیدم كه روند سازش از همان آغاز تاكنون شاهد بحران های مختلفی بوده است مانند بحران در رایزنی ها و توقف آن كه به برخی عوامل از جمله تشكیل دولت های مختلف در “اسرائیل” بستگی دارد به دیگر سخن هر دولتی به بر اساس تعاریف خاص خود از سازش فعالیت می كرد.

همان گونه كه ملاحظه می شود اغلب مفاد این توافقنامه ها توسط “اسرائیل” به اجرا در نیامد و اگر هم یك سری از آن اجرا شد به نفع سیاست ها و منافع “اسرائیل” بوده است. اما در زمینه مساله فلسطین رهبران سازش هیچ گونه دستاورد استراتژیكی را محقق نساختند به عنوان مثال پیمان اسلو حتی این قدرت را نداشت كه 120 هزار مهاجر از اصل 330 هزار نفر را به خانه و كاشانه شان باز گرداند.

همچنین نادیده گرفتن این توافقنامه از سوی “اسرائیل” منجر به از بین رفتن محبوبیت سركردگان و طرفداران سازش در میان مردم شد و در این میان كذب وعده های رهبران سازش مبنی بر بهبود اوضاع معیشتی مردم و تبدیل غزه به سنگاپور و ادامه جنایت های اشغالگران و یهودی كردن قدس و توسعه دامنه شهرك سازی در كرانه باختری به كاهش این محبوبیت دامن زد. آمارها نشان می دهند كه دامنه شهرك سازی صهیونیست ها در زمان پیمان اسلو به بالاترین حد خود در طول تاریخ رسید.

تمامی تلاش ها و توطئه های “اسرائیل” برای سركوب انتفاضه نقش بر آب شد و به عنوان آخرین گزینه مجبور شد تا یاسر عرفات رهبر تشكیلات خودگردان را پس از محاصره ای طولانی مدت ترور كند. با مرگ عرفات روند سازش رو به اتمام گذاشت و در مقابل فلسطینیان متحد و یكپارچه به میادین رزم روی آوردند و وضعیت به گونه ای رقم خورد كه آنان مساله قدس و بازگشت آوارگان به خانه و كاشانه شان و نیز تشكیل كشوری فلسطینی در مرزهای 1967 را شروط اساسی خود در هر گونه اقدام سازش در آینده اعلام كردند.

آمریكا و رژیم صهیونیستی برای مهار انتفاضه لحظه ای آرام ننشستند و آمریكا تمامی تلاش خود برای فراهم كردن زمینه سازش و نه دستیابی به آن به كار گرفت و در این زمینه وعده های كذایی زیادی به فلسطینیان از جمله تشكیل یك كشور فلسطینی داد.

نتایجی را كه ما با مطالعه تاریخ سازش در فلسطین به دست می آوریم عبارتند از:

ـ هدف كنفرانس مادرید و پس از آن پیمان اسلو تحقق صلح مورد نظر نبود، بلكه هدف اصلی این قبیل پیمان ها ذوب كردن دیوار یخی بود كه میان “اسرائیل” و عرب ها فاصله انداخته بود به گونه ای كه افكار عمومی عرب ها به طرف سازش با اسرائیل سوق پیدا كند؛ چه این كه توطئه های توسعه طلبانه اسرائیل در اراضی عربی و فلسطینی هنوز كامل نشده است.

ـ توافقنامه اسلو برای توقف انتفاضه 1987م. شكل گرفت تا مبادا دامنه این انتفاضه به دیگر كشورهای عربی نیز سرایت كند و بدین ترتیب موجودیت رژیم صیونیستی به خطر بیافتد.

ـ كنفرانس مادرید برای چیدن میوه جنگ دوم خلیج و نیز با هدف تفرقه افكنی میان فلسطینیان و تحمیل كردن سازش هایی شكل گرفت كه در خدمت منافع آمریكا و رژیم صهیونیستی در منطقه است.

ـ توافقنامه “اوسلو” پس از آن كه هیأت فلسطینی در مادرید در مقابل آن از خود مقاومت نشان داد، به شدت لطمه دید و از این رو بود كه صهیونیست ها خیلی زود برای تشكیل تشكیلات خودگردان كه از خود هیچ استقلالی ندارد اقدام كردند.

ـ انتفاضه الاقصی تاریخ سازش را به دلیل تلاش های بی وقفه آمریكا برای احیای روند صلح از طریق نمایندگان خود نظیر “جرج تنت” و “آنتونی زینی” كه نتوانستند مانع از حمله شارون به كرانه باختری و محاصره و حمله به مقر عرفات شوند، به گور فرستاد.

ـ عباس و صائب عریقات مذاكره كننده ارشد وی یا با یكدیگر اختلاف شدید دارند یا این كه عقل ملت را دست كم گرفته اند؛ آنان از طرفی كه با تشكیل كشوری فلسطینی در مرزهای موقت مخالفند در همان وقت با شروط كمیته چهار جانبه مبنی با تشكیل دولتی فلسطینی در مرزهای موقت و اجرای نقشه راه موافقند.

ـ ورود حماس به عرصه قدرت باعث بازگشت مجدد توازن سیاسی و اجتماعی شده است؛ چرا كه راهیابی این جنبش بار دیگر جریان سازش گر فتح را كه به عقب نشسته بود وارد میدان كرد بود و بدین ترتیب جنگ میان میان فلسطینیان و صهیونیست ها به یك جنگ سیاسی داخلی تبدیل شد، به طوری كه هر یك از جنبش های فتح و حماس برای حل منازعه فلسطین دیدگاه خاص خود را مطرح كردند و در این میان حماس پس از پیروزی در انتخابات از طریق مطرح كردن دیدگاه خود در معیارها و دیدگاه های عربی و بین المللی یك انقلاب و دگرگونی ایجاد كرد و این مهم از طریق امور زیر انجام شد:

ـ حماس به طرف های عربی و بین المللی به ویژه پس از نشان دادن انعطاف و واقع گرایی در برنامه اش نامه های متعددی را ارسال كرد.

ـ حماس هنگامی كه به دولت راه یافت آن اسلام بینادگرا و افراطی را كه پیش از این درباره آن سخن می گفت ارائه نكرد و  ثابت كرد كه خواهان ارائه یك طرح اسلامی آزادی خواه است نه اسلام بنیادگرا و افراطی.

ـ حماس به همگان اعلام كرد كه یك جنبش وحدت طلب و مردمی است و نه جنبشی تك رو كه قصد كنار زدن دیگران را دارد و در این میان تاكید شدید حماس بر مشاركت تمامی گروه ها در كابینه خود گواه بر این مدعاست. حماس برای تحقق این مشاركت حتی خواستار تمدید زمان تشكیل دولت وحدت ملی شده است.

نگرش حماس نسبت به سازش كاملا متفاوت با نگرش سازمان آزادی بخش فلسطین است و این نگرش نشأت گرفته از امور زیر است:

ـ پیشنهاد آتش ‌بس طولانی مدت و قانونی به جای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و در این زمینه هیأتی بلند پایه از حماس توانست با ارائه این پیشنهاد به اتحادیه اروپا موافقت آنان را جلب كند.

ـ حماس از طریق “پیمان مكه” توانست این نگرش را تثبیت كند؛ چرا كه “پیمان مكه” به اندازه وحدتی كه در مواضع فلسطینیان ایجاد كرد به همان میزان در را به روی هر گونه برنامه سیاسی رژیم صهیونیستی و آمریكایی بست و به جای آن درهای برنامه های فلسطینی را گشود.

ـ آن چه كه به نگرش حماس نسبت به طرح سازش عمق می بخشد، شكست طرح سازش سازمان آزادی بخش فلسطین است در گذشته است؛ طرحی اهداف و آرمان های مطلوب و مورد نظر را هرگز نتوانست محقق كند و نیز نتوانست به منازعه صهیونیست ها و عرب ها پایان دهد.

ـ اشتباه راهبردی طرح سازش این بود كه از پایین ترین سطح امتیازدهی ها آغاز شد و نه از بالاترین سطح آن. به عبارت دیگر طرح سازش از نقطه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی 48 آغاز گردید و با مذاكره بر سر بخش هایی از اراضی اشغالی 67 موافقت كرد. توضیح بیشتر این كه این طرح از نقطه درخواست برای اجرای قطعنامه تقسیم اراضی كه سرانجام به زمان تشكیل كشوری مستقل در مرزهای 67 میلادی به پایتختی قدس نایل آییم، آغاز نشد.

ـ ما در دام تاكید بر حق موجودیت اسرائیل و نیز ضرورت به رسمیت شناختن اسرائیل گرفتار آمدیم و در این میان حق وجودی خود را در سرزمین مادری مان و حق خود در تشكیل كشوری مستقل ـ كه تمامی قطعنامه های بین المللی نیز به آن صحه گذاشته اند فراموش كرده ایم. در واقع آن چه كه مد نظر “اسرائیل” است تسلیم شدن كامل فلسطینیان است نه سازش. فلسطینیان در اسلو نه در مقابل تشكیل كشوری مستقل كه در مقابل برخی امور دور از دسترس و غیر قابل تحقق امتیازات استراتژیك زیادی دادند. پس از گذشت یك قرن و نیم از شكست طرح سازش، تاكنون هیچ یك از رویاهای فلسطینیان محقق نگردیده است و عامل اصلی این مساله نیز صهیونیست ها هستند. اكنون روند جدید سازش در سایه دولت وحدت ملی به پایداری موضع فلسطینیان و حمایت كشورهای عربی از آنان بستگی دارد.        

لینک کوتاه:

کپی شد