وقتی با آگاهی کامل تاریخی و با دیدی ناقدانه به سفر جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا به خاورمیانه نگاهی بیاندازیم، بی هیچ شک و تردید می بینیم که این مرد همیشه از رژیم صهیونیستی جانبداری کرده و با واداشتن انور سادات به امضای توافق نامه کمپ دیوید، خارج کردن عملی مصر از دایره مناقشه اعراب و اسرائیل و ایجاد شکاف در اجماع کشورهای عربی در مسئله به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، بازپسگیری حقوق دست از رفته ملت فلسطین و عقب نشینی از اراضی اشغالی 1967 توانسته است تا بزرگ ترین پیروزی را در تاریخ این رژیم به ثبت برساند.
به اعتقاد بنده، جیمی کارتر باهوش ترین رئیس جمهور آمریکا و زیرک ترین سیاستمدار این کشور است. او یک دیپلمات کارکشته است و به خوبی با هنر سخنوری در برابر رسانه ها آشنا است. کارتر می داند که چگونه با پنبه سر ببرد و از شیوه ای استفاده کند که بسیاری بهتر از جنگ های خانمانسوز بوش است، جنگ هایی که فجایعی بسیار برای آمریکا به دنبال دارد.
بهبود چهره آمریکا
اقدامات جیمی کارتر مرا به اعجاب وا می دارد. بنده این مقام آمریکایی را به عنوان یک نمونه عالی پیروزی در دیپلماسی تبلیغاتی می دانم و اعتراف می کنم اندیشمندی و خردورزی، از وی یک دشمن عاقل ساخته است که البته چنین دشمنی از دوست نادان برتر می باشد ؛ ولی با این وجود، بنده از اقدامات این مرد احساس خطر می کنم و با نگرانی تمام آن را دنبال می کنم.
اینجانب هرگز نمی توانم آنچه این مرد در کمپ دیوید انجام داد، فراموش کنم. به باور بنده، سیاست نرم کارتر بسیار خطرناک تر از جنگ است و شاید رئیس جمهور اسبق آمریکا با چنین سیاستی موفق به تحقق اهدافی شود که ارتش ها در عرص انقلاب ارتباطات موفق به اجرای آن نشوند.
بی تردید، مهم ترین اهداف کارتر بهبود چهره آمریکا است، چهره ای که بوش در دوره ریاست جمهوری خود موفق به مخدوش ساختن آن شده بود. کارتر آمد تا چیزی را که ارتش آمریکا از بین برده بود، اصطلاح سازد و از گسترش دامنه آتشی که بوش و راستگرایان مسیحی محافظه کار افروخته اند، جلوگیری نماید. در اینجا می توانم بگویم که کارتر در این زمینه (بهبود چهره مخدوش شده آمریکا) موفق به کسب پیروزی شده است.
رئیس جمهور اسبق آمریکا در کنفرانسی مطبوعاتی که رسانه ها آن را تحت پوشش خبری خود قرار دادند، چهره مردی حکیم را به خود گرفت که به دنبال صلح است و به نمایندگی آمریکا، برای برقراری صلح از تمامی ظرفیت های خود استفاده می کند.
او چهره جدیدی از کشورش ارائه داد که با چهره خون آشام بوش، دیک چنی و رامسفلد متفاوت بود و امروز بسیاری از افراد در جهان عرب هستند که می خواهند حرف های کارتر را باور کنند و امیدوارند که آمریکا نقش حامی صلح را بازی کند و در جهت خاموش کردن آتشی که کاخ سفید در قلب تمدن انسانی افروخته است، گام بردارد. ولی آیا واقعیت نیز همین است و واشنگتن رویای تحقق صلح را در سر دارد؟
پیروزی مقاومت
در این مقاله در صدد آن هستم تا تفسیر واقعی سفر آقای کارتر به منطقه را بیان کنم. دوستان واقعیت آن است که رئیس جمهور اسبق آمریکا برای یافتن وسیله ای جهت نجات رژیم اشغالگر قدس به منطقه آمد و دلیل این مسئله را می توان در اظهارات وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس که یکی از سیاستمداران صهیونیست و از جمله مغرورترین آنها است، یافت. وی در گفتگو با رادیو سراسری رژیم صهیونیستی گفته بود: “اسرائیل به هیچ وجه نمی تواند رویای خود، آمریکا و کشورهای اروپایی در نابودی حماس را محقق سازد. نابودی حماس و پایان حاکمیت این جنبش بر نوار غزه غیر ممکن است و تجربه آمریکا در نابودی نظام ها و حکمفرما ساختن دولت های دست نشانده خود در افغانستان و عراق بی نتیجه مانده است.”
جنبش مقاومت اسلامی طی هفته های گذشته چندین عملیات نظامی بی نظیر را انجام داده که نشان می داد با وجود محاصره، جنبش حماس همچنان قدرتمندتر می شود.
این جنبش مبارز فلسطینی (حماس) نشان داد که توان دفاع از غزه و همچنین انجام عملیات های مبتکرانه که با هدف آزادسازی و شکستن روند محاصره را دارد و همین امر نیز باعث شد تا محبت ملت های عربی به حماس و خشم این ملت ها نسبت به نظام های عربی حاکم در محاصره نوار غزه افزایش یابد.
امروز ملت های عربی از دولت های خود می خواهند تا از اهالی نوار غزه در پایداری و مقاومت قهرمانانه شان علیه اشغالگران صهیونیستی و تلاش های شان برای آزادسازی فلسطین حمایت کنند و با توجه به همین مطلب می توان گفت که سد محاصره به زودی می شکند، محاصره ای که یک جنایت ضد بشری تلقی می شود و هر کس که در آن مشارکت داشته باشد، ظالم به حساب می آید.
در وضعیت کنونی، رهبران بلندپایه صهیونیستی هشدار می دهند که تداوم فعالیت های نظامی گروه های فلسطینی و حملات شان به مواضع و پایگاه های صهیونیستی در اطراف نوار غزه نتایجی تراژدیک و فاجعه بار با خود به دنبال دارد که از جمله این افراد می توان به رئیس پیشین سازمان اطلاعات رژیم اشغالگر قدس اشاره کرد. این مقام صهیونیستی گفته بود: “هیچ گریزی از گفتگو با جنبش حماس نیست. حماس یک واقعیت انکار ناپذیر به شمار می رود و باید از در تعامل با آن وارد شد.”
کارتر برای چه آمده است؟
ما هرگز به این درجه از بلاهت و حماقت نرسیده ایم که باور کنیم جناب کارتر بدون توافق با بوش و رژیم صهیونیستی و تنها برای شنیدن مواضع گروه های فلسطینی به خاورمیانه سفر کرده باشد.
رئیس جمهور اسبق آمریکا به منطقه آمد تا با خالد مشعل دیدار کند و خواستار توقف یک ماهه حملات موشکی گروه های مقاومت شود یعنی اینکه آتش بس به صورت یک جانبه به اجرا درآید ؛ البته آقای خالد مشعل آتش بس یک جانبه را نپذیرفت و تاکید کرد که آتش بس باید به صورت متقابل و همزمان باشد.
جیمی کارتر در دیدارش با رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی “حماس” به دنبال آن بود تا برای حل ماجرای گلعاد شلیت، نظامی اسیر صهیونیستی با آقای مشعل به توافق برسد و در مورد زنده بودن وی اطمینان حاصل نماید ؛ ولی حماس بر شروط خود برای مبادله اسرا تاکید کرد و با پیشنهاد کارتر مبنی بر آزادی شلیت در مقابل آزادی نمایندگان و وزرای اسیر مخالفت نمود.
در پایان باید گفت موفقیتی که کارتر در دیدار خود با رهبران حماس بدان دست یافت، جلب موافقت این جنبش با امضای معاهده آتش بس طولانی مدت با رژیم صهیونیستی بود که مشروط به عقب نشینی این رژیم از مناطق اشغالی 67 از جمله شهر قدس اشغالی، تشکیل کشور فلسطینی و تضمین حق بازگشت است ؛ البته باید تمامی اینها به همه پرسی گذارده شود. ضمنا حماس با همکاری دیگر گروه های فلسطینی همچنین تاکید کردند که برگزاری همه پرسی در خصوص توافق نامه ای که در آن به آرمان ها و اصول ملی فلسطین از جمله قدس و حق بازگشت بی توجهی شده است، را رد می کنند.
شایان ذکر است که موافقت جنبش مقاومت اسلامی “حماس” با تشکیل کشور فلسطینی در مرزهای 67 هرگز به معنای اعتراف به موجودیت اسرائیل نیست ؛ بلکه یک راهکار مقطعی محسوب می شود و بی هیچ تردیدی باید گفت که مقاومت جامعه جهانی را واداشته است تا به اصول و آرمان هایش احترام بگذارد و بداند که هیچ گونه چانه زنی را در مورد حقوقش نمی پذیرد و محاصره جائرانه غزه شکست خواهد شد و دشمنان هرگز نمی توانند اراده ملتی که قصد آزادسازی میهنش را دارد، در هم بشکنند.