مایه بسی شگفتی است که اغلب دولت های عربی موضوع کنفرانس پاییز را ولو به ظاهر جدی گرفته اند و این کاملا بر عکس آن چیزی است که در رژیم صهیونیستی اتفاق می افتد.
اگر هدف از برگزاری این کنفرانس دست یافتن به توافقی به اصطلاح بر سر “منافع مشترک” یا “اصول کلی” است که برای رژیم صهیونیستی الزام آور نیست و در مقابل محمود عباس درباره هر مساله ای امتیاز بدهد، در این صورت این کنفرانس چه نفعی برای جهان عرب دارد و چه چیزی عرب ها را به گرفتار شدن در یک چنین رسوایی سیاسی مجبور می کند.
نویسندگان و تحلیل گران سیاسی رژِم صهیونیستی تقریبا در همه مقالات و تحلیلات خود در مطبوعات این رژیم، بر این کنفرانس و شرکت کنندگان آن خرده گرفته و آن را بی اهمیت دانسته اند. “الوف بی” در تاریخ 6/9/2007 برای روزنامه “هاآرتص” نوشت که اولمرت و ابو مازن دو رهبر بسیار ضعیف هستند و هدف از روند سیاسی اخیر صرف نشان دادن یک تحرک سیاسی است نه بیشتر و این چیزی است که اولمرت آن را به خوبی می داند و نیز اولمرت به خوبی می داند که این کنفرانس نتیجه ای در برنخواهد داشت.
“ایتان بن سور” مدیر کل پیشین وزارت خارجه رژیم صهیونیستی در مقاله ای که روزنامه عبری زبان “یدیعوت آهارانوت” در تاریخ 16/8/2007 آن را منتشر کرد نوشت که مهمترین محک برای دیپلماسی رژیم صهیونیستی این است که مانع از این شود که کنفرانس پاییز به عاملی برای تلاقی بین سیاست گمراه آمریکا و سیاست ناآگاه رژیم صهیونیستی تبدیل گردد و در نهایت راه به ناکجاباد ببرد.
“یوسف لبید” معاون نخست وزیر و وزیر دادگستری سابق رژیم صهیونیستی که از دوستان نزدیک اولمرت و محرم اسرارش است در مقاله ای در روزنامه معاریو در واکنش به دیدارهای ابو مازن و اولمرت نوشت که مسخره است که دو طرف وقت خود را این گونه هدر دهند.
وی افزود که اولمرت و ابو مازن به خوبی می دانند که به رغم همه این گفت و گوها و دیدارها در نهایت هیچ توافقنامه صلحی امضا نخواهد شد. حتی اگر ابو مازن پس از دستیابی به توافقنامه ای بر سر حل و فصل نهایی مساله فلسطین در قید حیات باشد، اولمرت هرگز نخواهد توانست این توانفقنامه را امضا کند به این خاطر که رژیم صهیونیستی در حال حاضر و در سایه احتمال سیطره حماس بر کرانه باختری، هرگز نمی تواند به فلسطینیان در کرانه باختری امتیازی بدهد و در صورت وقوع یک چنین اتفاقی (سیطره حماس بر کرانه باختری* ابو مازن از سمتش کنار زده شده و هنیه به عنوان رئیس جمهور فلسطین مستقل و آزاد انتخاب و موشک های قسام و کاتیوشا نه فقط به “اسدوروت” که به “نتانیا”، “کفر سابا” و فرودگاه “بن گوریون” نیز شلیک خواهد شد ضمنا ارتباط هوایی این رژیم با جهان نیز قطع می شود، لذا نه اولمرت و نه باراک هرگز اجازه تحقق یک چنین سناریویی را نخواهند داد.
“لبید” همچنین در مقاله خود به معضلی دیگر مربوط به ناتوانی کابینه فعلی رژیم صهیونیستی در تخلیه شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری اشاره کرده و به شرح این مساله می پردازد.
“دورون روزنبلوم” از دیگر اندیشمندان و نویسندگان صهیونیستی نیز در مقاله ای تحلیلی در “یدیعوت آهارانوت” اظهار داشته که دیدارهای اولمرت و ابو مازن بیهوده است و هیچ نفع و فایده ای در برندارد.
“گدعون لیفی” عضو مکتب “پساصهیونیسم” طی مقاله ای دیدارهای اولمرت و ابو مازن را به باد تمسخر گرفته و معتقد است که در واقع این کابینه رژیم صهیونیستی است که با طرح های صلح کشورهای عربی مخالفت می ورزد. وی در ادامه می گوید:«در مخیله ما نیز نمی گنجید که روزی فرارسد و در آن کشورهای عربی دست صلح به سوی اسرائیل دراز کنند اما اسرائیل آن را رد کند.» وی می افزاید:«لحظه واقعی فرارسیده است و اکنون می بایست گفت که اسرائیل خواهان صلح نیست دیگر دوران بهانه تراشی ها و مخالفت ها به پایان رسیده و در این میان این ادعای رژیم صهیونیستی مبنی بر این که دوستدار صلح است پوچ و بی معناست از این به بعد باید گفته شود که اسرائیل خواهان صلح نیست و هرگز به آن نمی اندیشد.»
“سیما کرمون” تحلیل گر روزنامه “یدیعوت آهارانوت” در مقاله ای اصل مطلب را نشانه رفته و درباره انگیزه اصلی دیدارهای ابو مازن اولمرت سخن می گوید. وی بر این باور است که تحرک سیاسی کنونی نشأت گرفته از پیامدهای سیطره حماس بر نوار غزه است و در واقع همین سیطره باعث شده تا اولمرت خود را به جهانیان این گونه نشان دهند که از طریق ارائه طرح هایی نظیر طرح “پرز” و “اولمرت” و “رامون” و غیره به ابو مازن کمک می کند.
“حنان کریستال” از برجسته ترین تحلیلگران سیاسی اسرائیل آشکارا و به صراحت می گوید: «اگر ابومازن سر تمامی رهبران جنبش حماس را در طبقی از طلا قرار داده و تقدیم کنند؛ اولمرت حاضر نیست در مقابل آن، حتی یک گام برای فلسطینیان بردارد.»
“نظیر مجلی” خبرنگار روزنامه “الشرق الاوسط” هفته گذشته گزارشی را از تل آویو ارائه کرد که متن آن بدین شرح است: به دنبال برگزاری اجلاس بین سران تل آویو و تشکیلات خودگردان ژنرال گابی اشکنازی رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی توانست دستان ایهود اولمرت را از پشت ببندد و به وی اجازه هیچ گونه وعده ای برای کاهش محنت های فلسطینیان در کرانه باختری از جمله برچیدن ایست های بازرسی نظامی و باز کردن راه ها و جاده ها را ندهد. خبرنگار الشرق الاوسط در ادامه گفت که اشکنازی برای موفقیت در کار خود، با آزادی اسرای فلسطینی به بهانه نشان دادن حسن نیت به ابو مازن و کمک به وی مخالفت کرد. اشکنازی برای توجیه این مخالفت مدعی شد که هرگز نمی تواند ما دامی که شماری از نظامیان صهیونیست در دست کشورهای عربی قرار دهد عده ای تروریست را آزاد کند.
از این پیام اشکنازی این گونه بر می آید که اولمرت نباید حتی در یک چنین امور کوچکی (آزادی شماری از اسرا) پیش از دریافت موافقت فرماندهان ارتش، به فلسطینیان وعده دهد حال چه رسد به وعده در خصوص امور بزرگ تر و سرنوشت ساز. البته اولمرت نیز با این درخواست موافقت کرد و بهتر است که گفته شود خواسته فرماندهان ارتش رژیم صهیونیستی ـ که تصمیم گیرندگان اصلی امور هستند ـ این است که اولمرت تنها امتیاز بگیرد و امتیازی ندهد. در واقع این موضع گیری ثابت و لایتغیر رژیم صهیونیستی در جریان کلیه مذاکرات با فلسطینیان یا طرف های عربی است.
برای اثبات این مدعا می توانیم به طرح صلح کشورهای عربی اشاره کرد. رژیم صهیونیستی تاکنون این طرح را نپذیرفته است اما تلاش کرده تا آن بخشی را که مربوط به سازش با کشورهای عربی می شود قبول کند بی آن که در مقابل آن و بر اساس آن چه که در این طرح ذکر شده، حاضر باشد از اراضی اشغالی 1967م. عقب نشینی کند.
اسرائیل به رغم مخالفت ضمنی اش با این طرح، با ورود هیأتی از اتحادیه عرب به تل آویو با هدف تشریح طرح موافقت کرد. ما چند روز پیش در خبرها خواندیم که وزیر خارجه بحرین با همتای اسرائیلی خود در نیویورک دیدار و گفت و گو کرد. هنگامی که از وزیر بحرین درباره هدفش از این دیدار سوال شد وی گفت که این دیدار برای تشریح طرح صلح کشورهای عربی صورت گرفته است. گذشته از این، رژیم صهیونیستی حتی به هیچ یک از مفاد “نقشه راه” جز آن قسمت که خواهان خلع سلاح گروه های مقاومت و توقف کلیه اقدامات ضد صهیونیستی و اصلاح ساختار نهادهای تشکیلات خودگردان است، پایبند نبوده است.
همه ما می دانیم که رژیم صهیونیستی با سه مساله اصلی به شدت مخالف است و هرگز حاضر نیست که لحظه ای از مخالفت خود دست بردارد و این سه مساله عبارتند از: بازگشت آوارگان، عقب نشینی تا مرزهای سال 1967، آزادی قدس، تخلیه شهرک های صهیونیست نشین.
رژیم صهیونیستی در حالی با این مسائل مخالفت می کند که حتی حاضر نیست در مقابل این مخالفت امتیازی بدهد و اگر امتیازی هم بدهد این امتیاز جنبه تبلیغاتی داشته و هرگز واقعی نیست به طور مثال رژیم صهیونیستی محنت های آوارگان و حق آنان در بازگشت به خانه و کاشانه شان را به رسمیت می شناسد اما معتقد است که این آوارگان می بایست به اراضی تحت سیطره تشکیلات خودگردان بازگردند و در این راستا مانعی در بازگشت نمادین صد هزار فلسطینی از مجموع بیش از چهار میلیون آواره مشروط بر موافقت قبلی “اسرائیل” نمی بیند. همچنین رژیم صهیونیستی مخالف واگذاری برخی از “محله های افراطی” شرق قدس به تشکیلات خودگردان و تبدیل شدن آن به پایتختی فرضی برای کشور فلسطین نیست؛ زیرا نهادهای تشکیلات خودگردان در رام الله و شهرک های یهودی در جایی خود در اراضی حاصلخیز کرانه باختری باقی مانده و ضمیمه خاک “اسرائیل” خواهند شد و در عوض به فلسطینیان در صحرای نقب زمین هایی مشابه داده می شود.
شگفت این که بر اساس گزارش های دریافتی ریاست تشکیلات خودگردان با همه شروط موافقت کرده است و شگفت انگیز تر از آن رژیم صهیونیستی در قبال اخذ این همه امتیاز، هیچ چیزی به طرف فلسطینی ارائه نکرده است گویا این رژیم تنها می بایست دریافت کننده باشند و فلسطینیان فقط باد بخورند.
در کنفرانس پاییز ـ به فرض این که با موفقیت برگزار شود ـ ممکن است همه مسائلی که گفته شد اتفاق بیافتاد اما موضوعی بیش از همه شگفت آور است این که آن دسته از کشورهای عربی که به این کنفرانس فراخوانده شده اند تنها نظاره گر این مسائل باشند عده ای نیز “وامصیبتا” آن ها را قبول کنند!!