پنج شنبه 01/می/2025

گفتگو از نو! انفجار از نو!

پنج‌شنبه 31-جولای-2008

عرصه فلسطین صحنه حوادث مهمی و حساسی است که نمی توان با خوش بینی و تساهل با آنها برخورد کرد! از زمان امضای توافقنامه ننگین اسلو میان طرف فلسطینی و صهیونیستی، ما همچنان در رویای “سازش” با رژیم صهیونیستی به سر می بریم و این در حالی است که رژیم صهیونیستی همواره با توطئه چینی برای ملت ما و کشتار مبارزان و زنان و کودکان بی گناه سعی کرده است که ملت ما را به تسلیم در مقابل خود واداشته و انواع ظلم و بیدادگری ها را در حق آن اعمال کند. این توافقنامه در واقع یک توافقنامه امنیتی بود که در آن کفه ترازو بیشتر به نفع رژیم صهیونیستی سنگینی می کرد و این رژیم قصد داشت که با استفاده از آن ریشه های مقاومت در سرزمین فلسطین را بخشکاند. از همین رو، این توافقنامه در مرحله عمل مشکلات زیادی را برای ملت فلسطین به بار آورد و گروهی از مقامات و گروه های فلسطینی خواسته یا ناخواسته وارد عرصه حمایت از رژیم اشغالگر قدس و اجرای برنامه های کاخ سفید کرد.

بنابراین، زمانی که بخواهیم درباره هر گونه مساله امنیتی یا سیاسی بحث کنیم، باید به ابعاد اولیه این مساله و تاثیرات عملی آن فکر کنیم؛ چرا که گاهی اوقات، اقدامات سیاسی و دیپلماتیک نه تنها با اهداف نظامی سازگاری پیدا نمی کند، بلکه مصیبت ها و گرفتاری های زیادی را نیز برای ملت به بار می آورد. توافقنامه های امنیتی امضا شده در کنفرانس هایی که بیشتر شکل توطئه علیه ملت فلسطین را دارند، باعث شده است که مساله فلسطین پس از گذشت ده سال از انتفاضه اول ملت فلسطین در وضعیت جدیدی قرار گرفته و ابعاد تازه ای به خود بگیرد که نیازمند راهکارهای تازه ای برای تعامل با آنهاست. توافقنامه اسلو باعث شکل گیری تشکیلات جدیدی در عرصه سیاست و قدرت فلسطین شد که قرار بود هزاران خانواده فلسطینی با استفاده از مستمری های آن امرار معاش کنند و این خانواده ها امیدوار بودند که این تسهیلات و درآمدها باعث بهبود اوضاع معیشتی و مادی آنها شود. این تشکیلات در ادامه فعالیت های خود، دهها سرویس امنیتی را تشکیل داد و دهها هزار نفر را به خدمت گرفت تا از طرفی منبعی برای تامین نیازهای معیشتی مردم فلسطین و از سوی دیگر، مسئول برقراری امنیت در این جامعه باشد، اما متاسفانه در ادامه مسیر خود به بیراهه رفته و علاوه بر انحراف از مساله فلسطین و اهداف ملی، سعی کرد که با استفاده از حقوق های پرداختی خود به شهروندان فلسطینی، افراد جامعه را به خود وابسته کرده و به عبارت آشکارتر آنها را به بند بردگی خود خود بکشاند. اما مساله به همین جا ختم نشد، بلکه سرویس های امنیتی وابسته به این تشکیلات به جای اینکه سرباز ملت در دفاع از آن باشند، به سرباری برای آن تبدیل شده و به دلخواه خود دست به کشتار و هتک ناموس ملت و ایجاد هرج و مرج در جامعه فلسطین زدند. اما مساله اصلی که این مقاله به آن می پردازد این است که اکنون این سرویس های امنیتی که نقش ارتش فلسطین را بر عهده دارند، تنها از زاویه دید مگسک سلاح خود امنیت شهروندان فلسطینی را تامین می کنند و مقامات بالا دست کوته فکر!! آن تمام اهتمام خود را به تامین امنیت صهیونیست ها معطوف کرده اند. البته این مساله را نیز نباید از نظر دور داشت که هر قاعده ای استثنایی هم دارد و با وجود این اقدامات سرویس های امنیتی، ریشه های خیرخواهی همچنان در میان ملت فلسطین زنده است و ما نمونه های زیادی از ظلم ستیزی را در جامعه فلسطینی سراغ داریم که شاید شکست این سرویس های امنیتی و فرار آنها از پایگاه های خود در نوار غزه در جریان حوادث 14 ژوئن سال گذشته (2007) نمونه عینی و ملموس این مساله باشد.

اما پس از ذکر این مقدمات، حال وارد مساله اصلی مورد بحث این مقاله می شویم. جنبش حماس پس از پیروزی در انتخابات پارلمانی سال 2006 فلسطین و تشکیل دولت های دهم و یازدهم با مشکلات عدیده ای در زمینه امنیتی روبرو شد و سرویس های امنیتی سر سپرده تشکیلات خودگردان که با موافقت و یا به عبارت بهتر اجازه رژیم صهیونیستی شکل گرفته بودند نیاز به بازسازی اساسی ساختار خود و بازنگری در ماموریت ها و اهداف را به شدت در وجود احساس می کردند، اما علی رغم این مساله، سران آشوب طلب این سرویس ها، سعی کردند که با کودتا علیه دولت های حماس و خنثی سازی نتایج انتخابات، این سرویس ها را به منبعی برای باج گیری مالی و ابزاری برای به تسلیم واداشتن گروه ها و احزاب دیگر تبدیل کنند. اکثر مقامات و مسئولان سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان از رهبران و مقامات جنبش فتح بودند و همین مساله باعث شده بود که جنبش فتح در باتلاق بی سابقه فساد امنیتی و سیاسی گرفتار شود!..

از آنجا که جنبش حماس یک جنبش تبلیغی است و در آغاز با هدف تبلیغ به سوی دین اسلام شکل گرفته است،سعی در نهادینه کردن عقاید و باورهای اسلامی در جامعه فلسطینی دارد و همواره بر این مساله تاکید کرده است که تنها راه تحقق آرمان ها و رهایی ملت فلسطین از مشکلات تمسک به حبل متین اسلام است. این جنبش پس از پیروزی در انتخابات پارلمانی سال 2006 نیز به سیاست های امر به معروف و نهی از منکر خود ادامه داده و علی رغم اینکه در دوره زمامداری و حکومت رقیب شکست خورده خود در انتخابات، سیاست خویشتن داری در مقابل ضربات آن را اتخاذ کرده بود، با ارسال هیئت های مختلف به کشورهای اسلامی و عربی و دیگر کشورهای جهان و نیز پیشنهاد میانجیگری به طرف های مختلف بین المللی سعی کرد که مانع از شکاف در جامعه فلسطینی شده و علی رغم بازداشت رهبران و اعضای خود از سوی سرویس های امنیتی گروه مقابل و رقیب، شعار وحدت را سرلوحه کار خود قرار داد و از برگزاری جشن هایی که باعث تحریک جنبش فتح شود خودداری کرد. این جنبش تمام اهتمام خود را برای حفظ وحدت احزاب و گروه های فلسطینی به کار گرفت و سعی کرد در مسیر “اصلاح و تغییر” که شعار اصلی انتخاباتی این جنبش بود، حرکت کند، اما متاسفانه اوضاع بر وفق مراد این جنبش به پیش نرفت و گروه رقیب درصدد براندازی دولت این جنبش و در حقیقت کودتا علیه آن بر آمد و جنش حماس نیز به منظور دفاع از دستاوردهای خود ناگزیر به استفاده از راهکاری نظامی برای خاموش کردن آتش فتنه در نوار غزه متوسل شد که این مساله باعث وقوع همان حوادثی شد که این جنبش سعی در ممانعت از وقوع آنها داشت و رژیم صهیونیستی با همکاری همین گروه ها محاصره رقت باری را به ساکنان نوار غزه تحمیل کرد.

با وجود اینکه، سیطره نظامی جنبش حماس بر پایگاه های امنیتی نوار غزه، محاصره جائرانه این منطقه را به دنبال داشت، اما این مساله نتایج مثبت مهمی را نیز برای این جنبش به همراه داشت که از آن جمله می توان به افشای ماهیت جریان حاکم بر تشکیلات خودگردان برای افکار عمومی ملت فلسطین اشاره کرد. واقعیت این است که تا زمانی که پایگاه های امنیتی نوار غزه توسط جنبش حماس تصرف نشده و اسناد خیانت موجود در آن افشا نشده بود، دوربین های خبرنگاران و تحلیلات سیاست مداران بزرگ نتوانسته بودند، ماهیت این گروه را برای مردم تشریح کنند. جنبش فتح زمانی که خبر دستیابی جنبش حماس به این اسناد و مدارک را شنید، اعلام کرد که اگر جنبش حماس راست می گوید این اسناد را فاش کند. شاید مقامات این جنبش فکر نمی کردند که جنبش حماس این اسناد و مدارک را در رسانه ها نمایش دهد، بلکه فکر می کردند که این اسناد را مستقیما به دفاتر رهبران جنبش فتح فاکس خواهد کرد تا حداقل برای مدتی ساکت شوند!..

جنبش حماس همانند مرحله پس از انتخابات پارلمانی که به پیروزی این جنبش انجامید، با سیطره نظامی بر پایگاه های امنیتی نوار غزه نیز  مسئولیت سنگینی را بر عهده گرفت و نوک پیکان تهدیدات خود را به سوی مزدوران سرویس های امنیتی و رهبران سیاسی آنها نشانه رفت. این اقدام جنبش حماس باعث پراکنده شدن افراد طرف حساب (از لحاظ دریافت حقوق) با آمریکا و اتحادیه اروپا از اطراف این جنبش و نیز از موسسات تشکیلات خودگردان و خروج مجریان برنامه های خارجی از دولت وحدت ملی شد و دولت آمریکا با همکاری مزدوران خود در منطقه خاورمیانه سعی کرد با طراحی توطئه هایی علیه جنبش حماس، این جنبش را به سوی پرتگاه نابودی سوق دهد، اما علی رغم محاصره رقت بار نوار غزه از سوی رژیم صهیونیستی و اعمال محدودیت های مختلف علیه دولت حماس، دولت منتخب فلسطین به نخست وزیری “اسماعیل هنیه” توانست در طول دوره یکساله پس از سیطره بر نوار غزه عملکرد مطلوبی از خود نشان داده و با حمایت از گروه های مقاومت، باعث تقویت جریان مقاومت در برابر دشمن صهیونیستی شود.

در اینجا باید به این مساله نیز اشاره کرد که با وجود حملات گسترده رژیم صهیونیستی علیه جنبش حماس و تعقیب و بازداشت مبارزان آن از سوی سرویس های امنیتی دشمن صهیونیستی و تشکیلات خودگردان، جنبش حماس از هیچ تلاشی برای تقریب دیدگاه های گروه های فلسطینی و یکپارچگی میان دوپاره فلسطین (نوار غزه و کرانه باختری) دریغ نورزید، اما اخلالگری ها و مانع تراشی های آمریکا مانع از به ثمر نشستن این تلاش های آن شد.

جنبش حماس در طول دوره یکساله حکومت در نوار غزه توانست عملکرد بی سابقه ای را در زمینه برقراری امنیت از خود به جای بگذارد؛ به طوری که مقامات صهیونیستی با اعتراف به این مساله از افزایش قدرت نظامی آن در نوار غزه به شدت ابراز نگرانی و تعجب خود را از توانایی این جنبش در برقراری آرامش در نوار غزه و جلب موافقت دیگر گروه های این منطقه در این زمینه اعلام کردند. این مساله باعث شد که اکثر مقامات صهیونیستی، جنبش حماس را طرف اصلی در مساله فلسطینی تلقی کرده و “ایهود باراک” وزیر جنگ رژیم صهیونیستی چند ماه پیش و پس از عملیات “حساب نامحدود” اظهار داشت که « هر کسی که فکر می کند توان نابودی جنبش حماس را دارد، کاملا در اشتباه است…»

اوضاع امنیتی کنونی نوار غزه در مقایسه با اوضاع امنیتی زمان حاکمیت تشکیلات خودگردان بر این منطقه تا حد زیادی بهبود یافته است و این در حالی است که سرویس های امنیتی این تشکیلات قبل از سیطره نظامی جنبش حماس بر نوار غزه به عیش و نوش در این منطقه روی آورده و حقوق خود را از تشکیلات رام الله می گرفتند. از همین رو جنبش حماس نباید دستاورد خود در زمینه برقراری امنیت در نوار غزه را کم اهمیت بپندارد؛ چرا که بر همگان آشکار شده است که در اتخاذ تصمیمات و نیز در مسائل اخلاقی و امنیتی تا حد زیادی از مسیر اصلی خود منحرف شده است و تا حد زیادی به بیراهه رفته است. در همین زمینه لازم است به این مساله نیز اشاره شود که عباس و اطرافیان وی در حالی که گروه های فلسطینی را به گفتگوی ملی دعوت می کنند، بر سر میز مذاکره با مقامات صهیونیستی حاضر می شوند و با گرمی آنها را در آغوش می گیرند. از همین رو، جنبش حماس باید بدون توجه به این دعوت های دروغین، به ویژه پس از افشای مسائل مربوط به دست داشتن مقامات جنبش فتح در انفجارهای نوار غزه، باید پاسخ دندان شکنی به عاملان انفجارهای نوار غزه که همان عناصر جریان کودتاگر متواری از نوار غزه هستند، بدهد. شکی نیست که مقامات جنبش فتح؛ هر چند به صورت غیر مستقیم در انفجارهای اخیر نوار غزه دست داشتند و این انفجارها در فصل تابستان صورت می گیرد که جنبش حماس اجازه برگزاری جشن های عروسی و شادی و نیز دیگر مراسم آمیخته با لهو و لعب را که به نوعی باعث تحریک علیه جنبش حماس و دولت آن می شود، داده است. علی رغم اینکه این جشن ها تا حد زیادی به مراسم سیاسی تبدیل شده اند که مقامات جنبش فتح در جریان آنها از اقدامات مجرمان و قاتلان خود تقدیر و تشکر می کنند، اما جنبش حماس هیچ اهمیتی به این مساله نمی دهد و هیچیک از افراد یا مقامات مرتبط با این مساله را بازداشت نمی کند و این در حالی است که سرویس های امنیتی تشکیلات خودگردان در کرانه باختری از برگزاری نماز در مساجد جلوگیری کرده و علاوه بر نقض حریم شهروندان فلسطینی ساکن این منطقه، همکاری های گسترده ای را با رژیم صهیونیستی انجام می دهد.  

در پایان به جنبش حماس توصیه می کنیم که به جنبش فتح به چشم یک جنبش ملی پاک و عاری از اشتباه نگاه نکند، بلکه باید به این مساله توجه داشته باشد که این جنبش از لحاظ امنیتی به بیراهه رفته و نمی توان به دعوت های دروغین رهبران آن برای گفتگو میان گروه های فلسطینی دل خوش کرد. دست داشتن مقامات و رهبران جنبش فتح در انفجارهای اخیر نوار غزه که پس از گفتگوهای مقدماتی مقامات دو جنبش برای آغاز گفتگوهای ملی به وقوع پیوست، موید این مدعای ماست و به عبارتی دیگر، نشان دهنده این مساله است که حوادث قبل از سیطره نظامی جنبش حماس بر نوار غزه بار دیگر در حال تکرار است و جنبش حماس باید با هوشیاری و بیداری در مقابل این توطئه ها، مانع از تکرار حوادث تلخ ژوئن سال گذشته میلادی شود!   

لینک کوتاه:

کپی شد